اخبار عمومی
اعلام وصول 2
149419
تاریخ انتشار: 1396/06/02 14:24
بهمن ماه سال 65 به جهت تشخیص فرماندهی کل سپاه قرار شد چهار گردان در چهار نقطه کشور(شمال، جنوب، شرق و غرب)تشکیل شود. حقیر بنا به پیشنهاد شهید حاج حمید رمضانی از سوی فرماندهی سپاه خوزستان سردار شهید ولامقام "علی هاشمی" برای تصدی این مسئولیت انتخاب شدم

به گزارش اختصاصی پایگاه اطلاع رسانی "عصرجهان" اولین دیدار رزمندگان قدیمی گردان حضرت ابولفضل (ع) در منزل دکتر ابن سعیدی (سعیدی مهر) برادر شهید فرید ابن سعیدی به تاریخ پنجشنبه ۱۹مرداد۹۶ برگزار شد.


سردار حسین تمیمی فرمانده وقت گردان حضرت ابولفضل (ع) در طول دوران مقدس اظهار داشتند: در این جلسه قرار بر آن شد دیدار رزمندگان قدیمی گردان هر پنجشنبه برگزار گردد و با تشکیل یک گروه در فضای مجازی دیگر اعضای گردان را هم مرتبط نمائیم و گردهمائی بزرگ گردان به تاریخ 11/11/96 برگزار می گردد که جزئیات آن معاقبا اعلام می شود.


اینجانب خلیل جهانتاب بنا پیشنهاد و همراهی مجید شریفی جانباز و رزمنده قدیمی گردان امیرالمومنین"ع" در منزل حسین تمیمی فرمانده وقت گردان حضرت ابولفضل (ع) حضور یافتیم و  در مورد تاریخچه شکل گیری گردان با وی به گفتگو نشستم که حاصل گفتار و نوشتار ما به شرح زیر رشته تحریر درآمد
#سردار تمیمی اگر ممکنه خودتان را معرفی نمائیپد
از روز اول جنگ به سپاه حمیدیه رفتم سپس تا آزادی خرمشهر و یک سال بعد از آن در گردان بلالی اهواز بودم تا اینکه به قرارگاه سری نصرت رفتم و جانشین شهید حمید رمضانی در "خاتم 4" بودم سال 65 گردان حضرت ابوالفضل را با همراهی همسنگران تشکیل دادیم که از دی ماه 66 تا اواسط فروردین67  و بعد از آن با حملات ارتش عراق در پاتک های مختلف عراق   تا پذیرش قطعنامه حضور داشت.بعد از این مدت گردان در پدافند جاده همت جزایرمجنون مستقرشد.
#جناب آقای تمیمی مردم با نام بزرگ شهید علی هاشمی سردار هور و دلاورمردی های ایشان آشنا هستند. اما جنابعالی در بدو ورود به منزل فرمودید منزل من قرارگاه شهید حمید رمضانی است لطفا راجع به شهید حمید رمضانی بگوئید
شهید حمید رمضانی جاذبه ی فوق العاده ای داشت همیشه تبسمی بر لب داشت وقتی می نشستی در کنارش یک انسان کاملا خالص را مجسم می نمودی محو تماشای وی می شدی وقتی از مشکلات می گفتی با بیان چند جمله کوتاه به شما آرامش و اطمینان می داد لذا در طول حیاتش همه مجذوب وی بودند و بعد از شهادش هم بسیاری مجذوب وی شدند از سوی دیگر با توجه کارش که اطلاعات و شناسائی بود فوق العاده راز دار بود و در یک کلام من هرچه راجع به شهید حمید رمضانی بگویم کم گفتم
شهید رمضانی در حالیکه دانشجوی رشته الترونیک بود به جنگ رفت و نقش بی بدیلی در قرارگاه سری نصرت به فرماندهی شهید علی هاشمی داشت شهید رمضانی یك مجموعه بی نظیری را در قرارگاه سری نصرت دور هم جمع كرد و پیروزی درعملیات خیبر بعنوان اولین عملیات آبی كه در طول جنگ انجام شد پس از نقش سردار شهید علی هاشمی به عنوان فرمانده عالی قرارگاه نصرت مرهون درایت شهید حمید رمضانی بود.


شهید رمضانی برخی از روز ها از دیدگان ناپدید می شد اما در  زمان غیبتش از خطوط عملیاتی  دشمن عبور می کرد و تا قلب شهرهای مهم عراق پیش می رفت و پس از زیارت مرقد مولایش امام حسین (ع) و مرادش ابوالفضل (ع) و جمع آوری اطلاعات ذی قیمتی به میان همسنگرانش با تبسم برمی گشت


اما سرانجام این عجوبه دوست داشتنی که مغر متفکری بی نظیری در حوزه اطلاعات و شناسائی بود روز چهارم خرداد ماه سال ۱۳۶۷ و تنها ۲۳روز تا پایان جنگ مانده بود و در منطقه شلمچه در حالی که تلاش می‌کرد از حمله‌ی مجدد ارتش عراق به خاک ایران جلوگیری کند به شهادت رسید و به همرزمان شهیدش پیوست و در اهواز آرام گرفت وقتی حمید رمضانی شهید شد فرماندهان عالی رتبه دشمن سه روز جشن گرفتند
قائم مقام فرمانده محور عملیاتی فارسیات و خرمشهر،  فرمانده محور اطلاعات شناسایی جبهه های سونگرد و بستان، فرمانده گردان عملیاتی کربلا درسپاه سوسنگرد، فرمانده واحد اطلاعات قرارگاه نصرت، فرماندهی گردان شناسایی ۳۱۳حضرت قائم، فرمانده واحد اطلاعات و عملیات سپاه ششم امام جعفرصادق(ع) بخشی از مسئولیت های شهید حمید رمضانی است
#تاریخچه تشکیل گردان7حضرت ابوالفضل به روایت سردار حسین تمیمی فرمانده وقت گردان
سردار حسین تمیمی در این دیدار در خصوص نحوه شکل گیری گردان7حضرت ابوالفضل اظهار داشتند: بهمن ماه سال 65 به جهت تشخیص فرماندهی کل سپاه قرار شد چهار گردان در چهارنقطه کشور(شمال.جنوب.شرق وغرب)تشکیل شود.
حقیر بنا به پیشنهاد شهید حاج حمید رمضانی از سوی فرماندهی سپاه خوزستان سردار شهید ولامقام "علی هاشمی" برای تصدی این مسئولیت انتخاب شدم.
تمیمی افزود: در ابتدا طی یک جلسه توسط برادرعباس صمدی جانشین سردار هاشمی در اهواز،  حقیر را به مسئولین سپاه ششم معرفی نمودند و سپاه اهواز به فرماندهی برادر عبدالرضا دسومی به عنوان مسئول پشتیبانی نیرو و لجستیکی گردان معین شد.
سردار حسین تمیمی ادامه دادند: به جهت سهولت ودسترسی بیشتر و بهتر به نیرو و اقلام پشتیبانی با حفظ سمت قبلی، بنده بعنوان مسئول ناحیه 3 بسیج شهری معرفی شدم که مناطق چهار صددستگاه، بیست متری شهرداری، زیتون کارگری، کوی طالقانی، حصیراباد، اسیاباد و عامری تحت پوشش حوزه ناحیه 3 بودند
گردان7 حضرت ابوالفضل (ع) که یکی از چهار گردانی بود که قبلا ذکر کردم و قرار بر این بود که به طور مستقل و زیر نظر فرماندهی کل سپاه ماموریت های خود را دنبال نماید.
حقیر بعد از گرفتن مجوزهای رسمی خدمت شهید حمید رمضانی رفته و از ایشان خواستم تا رسیدن امکانات گردان از مرکز با گردان ما همکاری  نمایند که شهید رمضانی گفتند: نگران هیچ چیزی نباشم و ایشان تا آخر کنار گردان ما خواهند بود و این شهید بزرگوار محلی را در هویزه که خودش در حال ساختش بود به طور موقت در اختیار ما قرار داد. و به دنبال این توافقات بنده نیز جذب پرسنل و امکانات پشتیبانی را از طریق پایگاه های بسیج ناحیه سه شهری با ایراد سخنرانی هائی برای مردم شریف آغاز کردم و نیرو ها پس از جذب و پذیرش توسط ناحیه 3 بسیج شهری به گردان ابوالفضل منتقل می شدند.
فرمانده سابق گردان7 حضرت ابوالفضل (ع) افزودند: بعد از مدت 20 روز حدود  200نفر پرسنل وارد گردان شدند که در سه گروهان 60 نفری سازماندهی شدند و مابقی نیروها هم بعنوان کادر گردان معین گردیدند و هر گروهان را طبق تقسیم بندی ناحیه چند منطقه آن را پشتیبانی می کردند(گروهان یکم را منطقه حصیرابادواسیاباد-گروهان دوم را مناطق زیتون کارگری،بیست متری شهرداری،کوی طالقانی و چهارصد دستگاه-گروهان سوم را مناطق دروازه وعامری پشتیبانی می کردند) ضمن اینکه پشتیبانی تدارکاتی و مالی را نیز مناطق تقسیم بندی شده از گروهانها خود به عهده داشتند. به دنبال پیشرفت تامین نیرو و سازماندهی آموزش پرسنل در محل گردان واقع در هویزه آغاز شد و سلاح، تجهیزات و لباس بطور موقت و با هماهنگی سردار شهید "علی هاشمی" از طریق سپاه اهواز تامین گردید و برادرعزیزم شهید حاج حمید رمضانی به پرسنل خود دستور داده بودند که امکانات آموزشی و همچنین مربی جهت آموزش بچه ها به گردان واگذارگردد.
تمیمی ادامه دادند: بعد از گذشت سه ماه پرسنل گردان با مشکلاتی از قبیل کارهای اداری و پشتبانی مواجه شد و حقیر در طول مدت تشکیل گردان با سردار شهید "علی هاشمی" مرتبا در تماس بودم و تعیین تکلیف می نمودم و بزرگوار والامقام ایشان قول می دادند به زودی وضعیت گردان مشخص و مشکلات حل می گردد. تا اینکه یک روز به منظور پیگیری موضوع با ایشان تماس تلفنی برقرار کردم و مجددا از ایشان خواستم زودترتکلیف بچه ها را روشن کند که شهیدهاشمی در حین مکالمه با بنده گوشی را به شخص دیگری داد و شخصی که به نظر می رسید بخشی ازحرف هام را شنیده بود سلام کرد و بطورخلاصه و دستوری از بنده خواستند گردان حضرت ابوالفضل (ع)  را زیر نظر یکی از یگانهای خوزستان(یا تیپ 85 و یا لشکر 7ولیعصر) قرار بدهم که حقیر نام و نشان دستور دهنده را پرسیدم ایشان در پاسخ گفتند: بنده "محسن رضایی" هستم که تا حدودی جا خوردم و به ایشان گفتم پس چرا شهید "علی هاشمی" با من در این خصوص صحبت نمی کند که برادر محسن در پاسخ گفتند: "جواب را من باید به شما بدهم که دادم" که بنده به حاج محسن گفتم مگر شما قول نداده بودید چهار گردان در قالب کماندویی و تحت نظر شما باشند پس چرا الان اینگونه مطرح می کنید.برادر محسن گفتند: بله بنده گفتم ولی متاسفانه عواملی به وجود آمده که نمتوانیم این گردان ها را تحت کنترل مستقیم خود چه از لحاظ اداری و چه عملیاتی قرار دهیم.ایشان در پایان تماس تلفنی خود مجددا خواستند که گردان حضرت ابوالفضل (ع)  را زیر نظریکی از یگان های سپاه در استان خوزستان قرار بدهم
بنده خیلی ناراحت وسردرگم شده بودم.نمی دانستم به بچه های گردان خصوصا بزرگان گردان چگونه این موضوع  را مطرح کنم.چراکه نیروهایی که گردان تحت امر حقیر راهمراهی می کردند بنا به دلایلی تمایلی به همراهی در قالب لشکر7 و تیپ 85 را نداشتند.درهمین وضعیت بلاتکلیفی فکری به ذهنم خطور کرد که خدمت برادرعزیزم شهید حمید رمضانی حضور یابم. لذا بعد از ظهرنزدیک اذان مغرب رفتم منزل شهید حمیدرمضانی بدون اینکه اطلاع داشته باشم اهواز است یا نه زنگ را که زدم خودش در را باز کرد.بعد از سلام و احوالپرسی جهت ورود به منزل تعارف کرد که حقیر گفتم وقت اذان است ان شاء الله وقتی دیگر. ایشان گفتند پس بیا باهم برویم مسجد نماز بخوانیم با هم به مسجدی در حوالی خانه پدر مرحومش رفتیم که اکنون نام مسجد به خاطر ندارم.نماز که تمام شد با نگاه محبت آمیز و تبسم گونه نگاهی بهم کرد و گفت: هر چه دل تنگت می خواهد بگو که من گفتم یعنی اینقدر خرابم که از چهره ام پیداست؛ شهید حمید رمضانی باخنده گفت: "مثل نارنجکی می مانی که ضامنش را کشیده اند"
حقیر شروع کردم و ماوقع را در مورد گردان و قول و قرارهائی که به من داده شده بود و البته او هم در جریان بود بازگو کردم
بعد گفتم حالا آقایان بعد از چهارماه زدن زیر قولشان و می گویند نمی توانیم به دلایلی این گردانهای مستقل را تشکیل دهیم و حالا بنده ما ندم و بیش از 200 نفر نیرو که نه حاضرهستند به لشکر 7 بروند و نه به تیپ 85 لذا آمدم خدمتتان تا مرا راهنمایی کنی که چه کار کنم
شهید رمضانی ابتدا با تبسم بهم گفت پسر خوب چرا خودت را ناراحت میکنی مگر نه اینکه ما این کارها را برای رضایت خدا انجام میدهیم؛ پس ناراحتی نداره. بعدش هم اگر {شهید} علی هاشمی قول داده نباید الان این جواب را اینگونه به تو بدهند.پس بیا با هم برویم منزل  تا با {شهید} هاشمی تماس بگیرم و اگر اهواز بود با هم جهت کسب تکلیف خدمتشان برسیم. بعد از تماسی که گرفت و مطمئن شد سردار هاشمی منزل است گفت حسین حرکت کن به طرف منزل سردار هاشمی، آن وقت ها معمولا منازل اکثر فرماندهان جنگ محل تجمع و پاسخگویی همکاران خودشون نیز بود. تعداد زیادی از مسئولین برای دیدار با شهید علی هاشمی در نوبت بودند. شهید حمید رمضانی وقتی از چنین دیدارهائی مطلع شد گفت برگردیم و فردا موضوع را پیگیری می کنم
فردا صبح مجددا بنده دنبال شهید حمیدرمضانی رفتم و با هم به سمت هویزه حرکت کردیم در هویزه چند ساعتی شهید رمضانی مشغول رسیدگی به کارهای گردان خودش(گردان 313حضرت قائم عج) شد و بعد از خواندن نماز و صرف غذا به سمت خاتم 4 محل استقرار شهید علی هاشمی در جزایر مجنون رفتیم.
بیش از دو ساعت شهید رمضانی و شهیدهاشمی در موردگردان کماندویی ابوالفضل "ع" صحبت کردند و در پایان شهید رمضانی متقاعد شد در این بین شهیدعلی هاشمی قصوری نداشته وعدم اجرای قول و قرارها به حاج محسن رضایی و دیگرانی است که در تهران هستند.سپس ایشان به بنده گفتند با این شرایط تنها سه راه جلوی ما باقی می ماند.
طرح اول و دوم پیشنهاد محسن رضایی بود، یعنی انتخاب لشکر 7و یا تیپ 85 موسی ابن جعفر"ع" طرح سوم پیشنهاد  شهید رمضانی بود و آن اینکه گردان به همین شکل و بصورت مستقل بماند و برای اطلاعات قرارگاه خاتم 4، سپاه ششم و گردان قائم که مسئولیت همه اونها بعهده خود شهید رمضانی بود فعالیت کند؛ این فعالیت ها شامل: ماموریت های زدن کمین های درهور و عملیات های محدود در نقاط حساس منطقه ای که تحت کنترل ایشان بود.
بنده ضمن تشکر از شهید رمضانی بابت پیگیری سرنوشت گردان از ایشان اجازه خواستم تا با بچه های گردان مشورت کنم که ایشان از این کار استقبال کردند و گفت نظر بنده این است که  یکی از پیشنهادات حاج محسن رضایی را بپذیرید.
در جلسه ای با کادر گردان ماوقع پیش آمده را تشریح کردم که مورد اعتراض شدید حاضرین قرارگرفتم و در میان شهید ناصرسلطانی که فرماندهی یکی از گروهان های گردان را به عهده داشت جلسه را به حالت اعتراض ترک کردند. دوستان دیگرهم که از بچه های سرشناس جنگ بودند وبه دلایلی از لشکر 7 و تیپ 85 فاصله گرفته بودند و به استناد حرف بنده که گفته بودم این گردان مستقل خواهدبود، به این گردان آمده بودند لذا با ناراحتی تنها پاسخی که دادند این بود که خودم با بچه های گروهان ها صحبت کنم و این موضوع را به اطلاع برسانم.
حسین تمیمی ادامه داد: کلیه نیروهای گردان را در محل گردان در هویزه جمع کردیم. مشکل پیش آمده را با اونها مطرح کردم. ناراحت شدند اما گفتند هر تصمیمی حقیر بگیرم در کنارم خواهند ماند پیشنهادی که از طرف سردار شهید هورعلی هاشمی بهم شده بود اینگونه بود که چه به لشکر 7 ملحق شویم و یا زیر مجموعه تیپ85 مسئولیت اطلاعات اونجا را در کنارگردان باید داشته باشیم.این خبربه گوش سردار حاج بهنام شهبازی رسیده بود.ایشان پیش بنده آمدند و پیشنهاد دادندهم گردان را تحت امر تیپ 85 که خودش فرماندهی آن را عهده دار بود در بیارم و هم مسئولیت اطلاعات تیپ 85 را قبول کنم. دلایل حاج بهنام از نگاه بنده منطقی و خوب بود و بعد از چند روزخدمت ایشان رسیم و موافقت خودم را با پیشنهاد ایشان اعلام نمودم .بعد از این گردان ابوالفضل"ع" که پسوند مستقل و کماندویی را داشت در مکاتبات اداری و شناسنامه خودش بعنوان گردان 7 حضرت ابوالفضل "ع" تغییر نام داد.





کانال تلگرام عصر جهان



ثبت نظر

نام*
ایمیل(اختیاری)
نظر*