چرا قبح گناه در جامعه شکست؟ چه شده است که ، پشتهماندازی، زیرآب زنی ؛ چاپلوسی و عوامفریبی، تظاهر و ریا ،رباخواری ؛ پول شویی و دستبرد به بیت المال و خزانه ملت برای بعضی ها تبدیل به امری عادی و معمول شده است ؟؟؟
عصر جهان؛ محمد شریفی
آسیب شناسی بازار مکاره ی دروغ ؛ ریا ؛ تملق؛ فساد و انحطاط اخلاق ....(قسمت اول)
مقدمه:
تعریف و تمجید و اغراق؛ خبرچینی و زیرآب زنی؛ رشوه؛ رذایل و آلودگیهایی مثل دروغ گفتن؛ تملق، دورویی، ریا و تزویر ، بدعهدی، تهمت، غیبت، تجسس در کار دیگران، پنهانکاری، بینظمی و شلختگی، نداشتن روحیة کار جمعی، از بین رفتن وجدان کاری و وظیفه ی شغلی ؛ کاهلی در کار و تمام نکردن یا رها کردن کارهای نیمهتمام، فروتنیهای بیش از حد و حقارت آمیز و خودبزرگبینیهای توهم آلود ، مهارت در ساختن کلاه شرعی ؛ رودربایسیها و تعارفهای دردسرساز، خود شیفتگی، حسادت، و... بطور فزاینده ای در سطوح مختلف جامعه در حال نهادینه شدن هستند که این رذایل مستلزم چاره اندیشی فوری هستند ورنه.....
قبل از ورود به بحث بد نیست یادی کنم از "رازق فانی"؛ شاعر پرآوازه ی افغان که در چکامه ای خون فشان؛ تلخ تر و بهتر از خاقانی از دل عبرت" نبین" ما می گوید :
"یکی نامرد نصرانی
زنی را نزد عیسی برد،
و در محضر شهادت داد
که این زن پاکدامن نیست!
... زن از شرم گنه
چون آهوی زخمی، هراسان بود"
......................
"یکی آهسته،
امّا با ادب پرسید:
که ای روح مقدّس
از چه خاموشی؟
چرا از جرم این پ ت ی اره
این سان دیده میپوشی؟
سزای این چنین جرمی
مگر بر تو مبرهن نیست؟
ولی فرزند مریم،
همچنان با شاخۀ خشکی که بر کف داشت،
نقشی بر زمین میزد،
و با پای تفکر
گام در راه یقین میزد،
که ناگه،
اعتراض دیگری، زان جمع، بالا شد.
که ای عیسی!
چه میخواهی؟
گناه او نمایان است،
سزایش سنگباران است
مسیحا از پی اندیشه ای کوته،
سکوت تلخ را بشکست،
و چون روشن چراغی،
در میان دوستان بنشست،
وگفت: آری،
سزایش سنگباران است،
ولیکن سنگ اوّل را،
به سوی این زن آلوده در عصیان
کسی باید بیندازد،
که خود، عاری ز عصیان است
و دامانش،
رها از چنگ شیطان است!
و میپرسم:
که مردی با چنین اوصاف،
اندر جمع یاران است؟
مسیحا حرف خود را گفت،
و سر را در گریبان کرد،
و همراهان خود را،
زان قضاوت ها پشیمان کرد!
پس از لختی،
کز آن بی حرمتی
یاران خجل گشتند،
و از محضر برون رفتند ؛"
قبح و زشتی رذایل اخلاقی در میان ما از بین رفته است و تبدیل به امری عادی و عادت شده است با تأسف باید گفت این آلودگیها در جامعه ما از حد معمول و حداقلی گذشته و به درجه کثرت و فراوانی رسیدهاند . تریبون ها ؛ صدا و سیما؛ آموزش و پرورش ؛ دانشگاه ؛ حوزه های علمیه و روحانیت؛ منابر و صدها دستگاه دیگر که متولی فرهنگ و کار فرهنگی هستند عجالتا باید پاسخ بدهند که چرا قبح گناه در جامعه شکست .بارها گفتیم و شنیدیم و میگوییم : «آدم باید زرنگ باشه!؟»، «آدم باید گرگ باشه !»، «همه گرگ شدهاند!»، «چه دوره و زمانهای شده، برادر هم به برادر رحم نمی کنه!»، « یارو هفت کفن پوسیده اما از خدا نمیترسه ـ همش حرص مال دنیا را میزنه اما در انظار هفت تا جانماز از آب میکشه!»، « یارو مال مردم را میخوره۶ یک لیوان آب هم روش بعدش هم به ریش همه میخنده »، «فلان شده زیراب زنی شده که تو هفت اقلیم لنگه اش پیدا نمیشه»، «نمیخوام غیبت کنم اما فلانی گفته، راست دروغش پای خودش!» و صدها جمله شبیه به آنکه در صدر به انها اشاره شده است روزی چند بار در دهان من و شما بلغورمی شوند. با نهایت تاسف باید عرض شود هر روز بیشتر از دیروز شیطان را به مقصودش نزدیکتر می کنیم .
چه شده است که ، پشتهماندازی، زیرآب زنی ؛ چاپلوسی و عوامفریبی، تظاهر و ریا ،رباخواری ؛ پول شویی و دستبرد به بیت المال و خزانه ملت برای بعضی ها تبدیل به امری عادی و معمول شده است ؟؟؟
اکنون نقش ما چیست؟ و چه باید بکنیم؟ آیا باید همه چیز را رها کنیم و دنبال راحتطلبی و آسایش خود باشیم که یک شبه ره صدساله را طی کنیم؟ هیچ از خود پرسیده ایم که نقش ما چیست؟ و چه مسئولیت و رسالتی بر گردن ماست و ....
ب :دلایل و علل اوضاع نابسامان اخلاقی کدامند؟
۱ـ اولین عامل متاثر از بدبیتی و کم اعتمادی مردم به گروههای مرجع است
اصطلاح « گروه مرجع» نخستین بار توسط "هیمن w.Hgman" مطرح گردید. وی در تعریف این اصطلاح میگوید:
«از آنجا که موقعیت، یا منزلت اجتماعی فرد از طریق موقعیت نسبی با افراد دیگر تعریف و توصیف میشود بنابراین تصور فرد از مقام و منزلت خود بستگی به گروه مخصوص از افراد دارد که وی خود را با آن مقایسه مینماید».
"رابرت مرتن" گروههای مرجع را به دو دسته مثبت و منفی تقسیم کرد. منظور وی از گروههای مرجع مثبت، گروههایی است که هنجارهای آنها پذیرفته میشود و گروه مرجع منفی، گروههایی است که هنجارهای آن طرد میشود.
گروههای مرجع عبارتند : معلمان ؛ روحانیون ؛ دانشگاهیان ؛هنرمندان ؛ ورزشکاران ؛ نویسندگان و رهبران احزابی که از قدرت کاریزماتیک بالایی برخوردار هستند .متاسفانه گروههای مرجع در سطح اجتماع صداقتشان مورد تردید قرار گرفت و افراد جامعه از الگوهای خود فاصله گرفتند و به تشخیص خودشان عمل می کنند ـ ما باید گروههای مرجع را به تفکیک مورد آسیب شناسی قرار بدهیم مثلا چرا شآن معلم سقوط کرد ؟ چرا بین دانش آموز و معلم همه چیز در حد رفع تکلیف است؟ کارکرد و سهم آموزش و پرورش در رشد فضائل اخلاقی جامعه چه بوده است ؟ چرا ما به اینجا رسیده ایم ؟! در قسمت های بعدی از منظر جامعه شناختی علل و عوامل مورد اسیب شناسی قرار خواهند گرفت ...
ادامه دارد