حمایت و سخنرانی جنابان دکتر شجاع پوریان، لاهوتی، رستاد و دیگران کار ساز نبود و آخر "به سرمان آمد آنچه ازش میترسیدیم"
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی عصرجهان،محمود منطقیان فعال سیاسی اصلاح طلب در حوزه انتخابیه کهگیلویه بزرگ این روزها در فضای مجازی بدون اینکه عملکردش به صورت منطقی و واقع بینانه مورد کنکاش قرار گیرد به صورت غیر اخلاقی مورد هجمه قرار می گیرند.
محمود منطقیان که سکوت را بر سخن گفتن بسیار ترجیح می دهد و سعی برآن دارد تا منتقدان با گذشت زمان و در عمل به نادرستی گفته ها و عملکرد هایشان پی ببرند. اما ناچار شد با صدور بیانیه ای به این همه هجمه پاسخ دهند.
محمود منطقیان در این بیانیه که عینا در ادامه خواهد آمد برای سکوت و عدم حمایت از دکتر کامرانی دلایلی را به شرح زیر برشمرند.
1-با رد افراد شاخص و آشنا از نظرمردم،دیگر شانس بالایی برای قبولی سایر کاندیداها وجود نداشت.
2-برادر بزرگوارمان جناب آقای لاهوتی اعلام کردند"کا......"و لاغیر. و نتیجه اجماع را از پیش تعیین کردند و نرمشی در کارنشان ندادند.
3-گزینه مورد حمایت جناب آقای لاهوتی در حوزه مرکزی (به دلیل ناشناخته بودن و.....)رای آور نبود. و دیدید حمایت و سخنرانی جنابان دکتر شجاع پوریان، لاهوتی، رستاد و دیگران کار ساز نبود و آخر "به سرمان آمد آنچه ازش میترسیدیم"
4- آنها که اصلاح طلب واقعی هستند باید چند اصل را در سیاست بپذیرند. اصل اول خردورزی و عقلانیت است.که با احساسی عمل کردن و قومی و منطقه ای اندیشیدن سازگارنیست.
عین بیانیه دریافتی پایگاه اطلاع رسانی عصرجهان به شرح زیر است.
بسمه تعالی
همه باید بدانند این نکته روشن است که در جامعه ای که مشکل فرهنگی دارد هر پدیده مثبتی به پدیده منفی تبدیل می شود.
نمونه آشکارش همین فضای مجازی است که مانند رودخانه ای شده که هر کس و ناکس در آن رخت می شوید و شنا می کند و کثیفش می کنند.
حالا گرچه در فضای مجازی افراد شایسته ای قلم می زنند و نکات سودمند فرهنگی عرضه می کنند اما افرادی بدون داشتن زمینه لازم در این فضا نیز دست به نگارش می زنند که این فضا رامی آلایند و لوث می کنند. این قبیل افراد بیشتر بر شایعه واحساسات خود سوارند و محتویات درونی آکنده از بدبینی،احساس،کینه ورزی محلی و سیاسی، شایعه و جهت گیریهای قومی و محلی و تعصبات منطقه ای و گروهی را در این فضا به نمایش می گذارند؛غافل از اینکه باید در کارها تحقیق کرد و سنجیده و پخته نوشت و به اثر و نتیجه نوشته ها اندیشید و تلاش کرد که نوشته ها به رشد فرهنگی و فکری بیانجامد،نه به بدبینی و اختلاف و تشویش اذهان و فاصله گرفتن آدمها از یکدیگر.
نوشتارهای ما در فضای مجازی بی شباهت به رانندگی ما در جاده هانیست؛ که بعضی ازقانون و قواعد رانندگی سرمی تابند و نتیجه اش تصادفات و تلفات بیش از حد انتظار درجامعه ماست.
درست این است که قبل ازپرداختن به هرموضوعی ابتدا درباره آن پژوهش کنیم،پرسش کنیم و به دلایل و عوامل نظر افکنیم و بیهوده و ناسنجیده داوری نکنیم.هرگز نباید خود را معیار درستی و حقیقت قرار دهیم و یک جانبه و بدون تحقیق داوری کنیم. قبل از روشن شدن حقایق اظهار نظرنکنیم، در کارهایمان حساس و دقیق باشیم تا فضای جامعه را بهم نریزیم و نیالائیم.
به عنوان نمونه در انتخاباتی که گذشت باید به چند عامل توجه کرد.
1-با رد افراد شاخص و آشنا از نظرمردم،دیگر شانس بالایی برای قبولی سایر کاندیداها وجود نداشت چون چندان شناخته شده و مقبول در بین مردم نبودند و توده مردم چندان سابقه ذهنی و پیشینه ای از آنها در خاطر نداشتند در حالی که کاندیداهای رقیب شناخته شده و در اذهان جا افتاده بودند.ما می خواستیم صرفا با حمایت جریانی برای آنها رای جمع کنیم و قبولی را رقم بزنیم غافل از آنکه نقش شخص کاندیدا در نظر مردم و لیاقت و اعتماد به آن بسیار مهم است. ما به این جنبه از کار توجه نکردیم.
2-برادر بزرگوارمان جناب آقای لاهوتی اعلام کردند"کا......"و لاغیر. و نتیجه اجماع را از پیش تعیین کردند و نرمشی در کارنشان ندادند.
بنده به منزل ایشان رفتم و وقتی نظرشان را اززبان خودشان شنیدم گفتم این گزینه در حوزه مرکزی (به دلیل ناشناخته بودن و.....)رای آور نیست. واکنش آقای لاهوتی چهره درهم کشیدن و عصبانیت بود
ایشان نتیجه مجمع را ازهمان آغاز اعلام کرد.بنده نظرم این بود که در برابر خدا و وجدان به گزینه ای فکرکنیم که در شرایط فعلی اقبال مردم نسبت به او بیشترباشد.اما آنچه نهایتا ملاک قرار گرفت گرایش قومی و منطقه ای بود و گزینه خروجی هرچند چندین بار بنده و دوستانم را حضوری و در فضای مجازی آزرده بود اما شانس اقبال و توفیق دراین عرصه را در برابر رقیبان قدر و به عرصه آمده نداشت.از همان ابتدا نتیجه برایم روشن بود.
به دوستان اعلام کردم که شما در حمایت آزاد و مختارید اما خود سکوت و بی طرفی را برگزیدم و تا پایان انتخابات در یاسوج ماندم و در همان جا به مهندس بهرامی رای دادم.
ما قبلا در انتخابات رتبه دوم بودیم تبدیل کردن آن به مرتبه سوم و آخر کار عاقلانه ای نبود و این از اول مشهود بود.
حمایت و سخنرانی جنابان دکتر شجاع پوریان، لاهوتی، رستاد و دیگران کار ساز نبود و آخر "به سرمان آمد آنچه ازش میترسیدیم"
3- انتخابات تمام شد و نتیجه به دست آمد و زمان آن رسید که واقع بینانه و بدون ازغرض تجربه به دست آمده را بررسی و واکاوی نماییم.
اما چه حاصل؟ به جای پرداختن به علل و عوامل عده ای سعی کردند با نگاههای احساسی و قومی و منطقه ای و طلبکارانه و تلاش برای تسویه حسابها و عقده پراکنی ها بر حقیقت پرده بپوشند و به جای پرداختن به
حقیقت به جاده خاکی بزنند. راه توهین و تهمت و بداندیشی را در پیش گرفتند و خطاها و کجروی های خود را نادیده گرفتند و به دنبال مقصری گشتند تا ناکامی ها و شکست خود را به او نسبت دهند.
و مقصر کسی نبود بجز کسی که در این راه خطا با آنها همراهی نکرده بود.نمی دانم این همه فاصله آراء را با نفر اول و دوم چگونه می خوستند با حمایت یکنفرجبران کنند؟خودتان داوری کنید.
4- آنها که اصلاح طلب واقعی هستند باید چند اصل را در سیاست بپذیرند.
اصل اول خردورزی و عقلانیت است.که با احساسی عمل کردن و قومی و منطقه ای اندیشیدن سازگارنیست.
بنده و دوستانم با حمایت از حاج آقا محقق و رستاد و حقانی از قومگرایی منطقه ای عبورکردیم و قبل از آن با حمایت از بهرام تاجگردون این را نشان دادیم .دیگران هم اگرموردی دارند ذکر کنند(برادران رقیب)
اصل مهم دیگر،در مشی اصلاح طلبی آزادی و حق انتخاب است.
تنها در جوامع بدوی و وحشی است که حق انتخاب را از افراد سلب می کنند.در جوامع مدنی و متمدن افراد حق دارند بر مبنای تشخیص خود انتخاب و حمایت کنند و یا برعکس..... این اصل از حقوق بدیهی انسان است.
حالا اگر کسی به هر دلیلی کاندیدایی را نپسندید و مطلوب خود نیافت و مورد حمایت قرار نداد طبق کدام قاعده عقلی و دینی باید مواخذه شود و بر او سخت گیرند و بی ادبانه مورد توهین و تهمت قرارداده شود.
در جامعه مدنی چنین اجباری نیست اما در جوامع متعصب قومی عبور از حقوق انسانی رایج است و به همین دلیل است که این جوامع باید دمکراسی را تجربه کنند و کم کم با حقوق انسانی آشنا شوند.
بسیاری این اصل را می فهمند اما جمعی که هنوز در ابتدای این راه اند و به دمکراسی و آزادی و انتخاب انسان نرسیده اند و ایمان نیاورده اند،حقوق و آزادیهای انسانی بر ایشان معنایی ندارد.
حاصل کار اجماع سقوط جریان اصلاحات در رتبه آخر بود و جایگاه دومی قبلی خود را هم از دست داد.
اکنون باید با دلایل واقعی و عقلانی و علمی و بی طرفانه به موضوع پرداخت نه با تعصب و احساسی به موضوع نگاه کردن.
البته خیلی ساده است که به جای پرداختن به علل و عوامل و خود را زحمت ندادن ،راحت بگوییم: بله علت این بود که فلانی خیانت کرد
اما این داوریهای ساده و آبکی گرهی از مشکل ما نمی گشاید و ما را به جایی نمی رساند.
آسان است که وقتی "باروتها" آتش گرفتند بگوییم: دیدی گفتم "سیاه دانه"است.
والسلام.