اخبار عمومی
اعلام وصول 2
19831
تاریخ انتشار: 1395/01/23 23:13
واقعیت این است که روشنفکران ایرانی نمی توانند حاکمان کنونی را سرنگون کنند و نه حاکمان کنونی می توانند روشنفکران ایرانی را حذف کنند، نه اصلاح طلبان می توانند اصولگرایان را نادیده بگیرند و نه اصولگرایان می توانند اصلاح طلبان را حذف کنند

«واقعیت این است که روشنفکران ایرانی نمی توانند حاکمان کنونی را سرنگون کنند و نه حاکمان کنونی می توانند روشنفکران ایرانی را حذف کنند، نه اصلاح طلبان می توانند اصولگرایان را نادیده بگیرند و نه اصولگرایان می توانند اصلاح طلبان را حذف کنند، نه ایران می تواند آمریکا را با خاک یکسان کند و نه آمریکا می تواند ایران را نادیده بگیرد یا حذف کند، نه ایران می تواند کاملا به روسیه اعتماد کند و نه روسیه می تواند پای همه خواست های ایران بایستد، ما در یک انتخاب تاریخی قرار داریم، امکان حذف در جهان امروز از بین رفته است ایدئولوژی های بزرگ بشری مرده اند و ابر قدرت ها نمی توانند به تنهایی برای جهان تصمیم بگیرند قدرت های منطقه ای رو به رشد هستند و ما فرصتی برای تاخیر نداریم باید یکدیگر را چه در داخل و چه در خارج به رسمیت بشناسیم، باید همان روش مذاکرات خارجی در داخل هم دنبال شود.

اسماعیل کمالی فعال رسانه و سردبیر ماهنامه صدای باران در یاداشت ارسالی با عنوان "من براین باورم که :« کارآمدی مشروعیت زاست »" در پایگاه اطلاع رسانی "عصرجهان" نوشت:
هر نسلی در ایران یک دهه ی طلایی دارد؛ دهه ای که آرمانشهر – شهر رویایی اش- را در آن می جوید؛ سلطنت طلبان و طرفداران توسعه آمرانه شیفته دو دهه ی اول قرن بیستم و عصر رضا شاه پهلوی هستند و از آن دوران که شخص اول کشور لباس مبدل می پوشید و نانوای گران فروش را به تنور می انداخت به حیرت یاد می کنند؛ ملی گرایان و حامیان نهضت ملی شدن صنعت نفت عاشق دهه ی بیست هجری شمسی هستند. دوران حرکت و دولت دکتر محمد مصدق ،عصر مبارزه با انگلیس و رشد و رونق ناسیونالیسم و نوعی سوسیالیسم ملی که میراث آن پیشوای پیژامه پوش است؛ چپ گرایان به رویای بازگشت به دهه ی پنجاه به سر می برند. دوران مبارزه مسلحانه و حرکت های چریکی نگارش رساله های آتشین در تحریک   خلق و او اقتدار بلوک شرق. مبارزه با امپریالیسم و رقابت درون کمونیسم در انواع و اقسام روسی، کوبایی، چینی و …
سبزها هم دلباخته ی دهه ی شصت هستند و از آن به عنوان دوران طلایی یاد می کنند و نام می برند و در طلب و وصل آن می کوشند. دوران حاکمیت جناح چپ اسلامی و دولت مهندس موسوی و گفتمان عدالت اجتماعی. عصر جهاد و شهادت و ایثار که حتی فیلمساز آرمان خواهی چون ابرهیم حاتمی کیا چه در فیلم آژانس شیشه ای چه در اثر اخیرش بادیگارد هم آن دهه را ستایش می کند؛ آنجا که ضد قهرمان فیلم (سلحشور) خطاب به قهرمان فیلم (حاج کاظم) می گوید:
دهه ات گذشت مربی…..و دیگر همین جا که فرمانده ی حاج حیدر در بادیگارد دو عکس نمادین سر دست می گیرد و به قهرمان فیلم یادآور می شود که دهه ی شصت تمام شده است و حالا دهه ی نود است….
اما دهه ی نود چه دهه ای است؟ آرمانشهر کدام نسل در آن بنا شده است یا قرار است ساخته شود؟ این دهه شهر رویایی کدام نسل است؟
 دهه نود را نمی توان شناخت تا زمانی که دهه هفتاد را بشناسیم. دهه ی ناتمام هفتاد را؛ اکنون بالیدگان آن دهه بازیگران روزگارند و به دنیا آمدگان آن دهه به طور مشخص متولدین سال ۱۳۶۷ صاحب حق رای شده اند و در انتخابات هفتم اسفند ماه اولین رای خود را به صندوق ریخته اند جوانانی که هرگز نتواستند به رئیس دولت اصلاحات رای دهند اما به خواست و فهرست او رای می دهند و با آن که سنشان به رای رئیس دولت اصلاحات قد نداده اما به روحانی رای می دهند و این یعنی دهه هفتاد زنده است وزنده می ماند.
با این تفاوت که با تشکیل مجلس ۶ چپ مدرن از موضع هژمونی غالب در کشور به تدریج راست مدرن را که قابله ی خود بود را کنار گذاشت و حسن روحانی نائب رئیس مجلس پنجم به مجلس ششم راه نیافت و تندروهای چپ مدرن(جبهه ی مشارکت) به توصیه هاشمی و تایید رئیس دولت اصلاحات اهمیت ندادند و مانع از نایب رئیس جمهور شدن او شدند تندروهای چپ مدرن (مشارکت) با درکی که از توسعه داشتند دموکراسی را به آن مقدم دانست و با مجادله بر سر اصلاح روسی (گلاسنوست)؛ در نهایت به نزاع سراسری این جناح؛ همه ی حاکمیت دامن زد و قبل از اتمام دولت دوم اصلاح مجلسی (مجلس هفتم) بر سر کار آمد که از راست مدرن (کارگزاران) و چپ مدرن ( اصلاح طلبان و روشنفکران دینی) به یک اندازه نفرت داشت.
 در همه ی این سال ها روحانی در مرکز تحقیقات استراتژیک سرگرم مطالعه و تفکر و احیاء نسل دوم پژوهشگران آن مرکز بود در طول سالها دوری از قدرت در سخنانش چنین بر می آمد که او توسعه ی سیاسی و توسعه ی اقتصادی را دوروی یک سکه میداند و همچنین بر این باور است که بدون اقتصاد آزاد از حکومت قانون هم خبری نخواهد بود. در همین فضای داغ انتخاباتی و کل کل هایی که در فضای مجازی بین دوستان دگراندیش بالا می گیرد سرنخ از حرف هایی می توان یافت که نگاه جدیدی در فضای سیاسی کشور قلمداد می شود؛ چند روز قبل از انتخابات شهریار زرشناس نظریه پرداز و فعال سیاسی مطبوعاتی مشهور اصولگرا در برنامه ی زنده ی شبکه اول سخنانی ایراد کرد که اصولگرایان دگر بار ایشان را از پیشخوان مطبوعاتی کنار نگذارند.
زرشناس گفت: ما در کشور چیزی به نام اصلاح طلب و اصولگرا نداریم آنچه هست انقلابی و ضد انقلاب است اگر چه محبیان دیگر متفکر اصولگرایان بر این واقعیت اذعان داشته که صاحبین جدید جریان اصولگرایی وقعی به سخنان و نظریه های علمی ندارند و با در اختیار داشتن این همه رانت رسانه ای و مطبوعاتی و تریبون های مختلف و همچنین با در اختیار داشتن دروازه عالم سیاست کشور اهمیتی به اکثریت مردم نمی دهند و افرادی همچون عباسی، ازغدی و…. کسانی که تداعی گر داستان مار و مار مولانا هستند سعی بر این دارند که بجای اصلاح الگوی سیاسی خود و اصلاح لیست هایی که پر از احمدی نژادیسم است، به له کردن رقیب اعم از حذف یا تخریب بپردازند. و حال آنکه پس از شکست، که برای غالبان هم غیر منتظره بود انگشت اتهام تخریب را به سوی حریف نشانه رفتند گو ایشان یادشان رفته که رئیس دولت اصلاحات ممنوع التصویر است هاشمی پس از ۶ سال سخنانش از گزند سانسور در امان نماند، روحانی هم به جرم کاندید بودن از رسانه ملی محروم شد و سید حسن خمینی هم که به پیام هایی اینستاگرامی که سید احمد پسرش می گذاشت بسنده کرده بود.
 
 جدای از این قیل و قال ها; بحث بر سر حقانیت هرکدام نیست بحث بر سر چرایی ست زیرا لازمه ی اقتدار ایران زمین و نظام اسلامیش وحدت و آشتی ملی ست.
این که ان شا ا… در انتخابات های آتی مردم برای نه گفتن نیایند بلکه برای آری گفتن به برنامه های هرکدام از گروه ها در صحنه حاضر شوند.
لذا در سیاست امروز هیچ امر محرمانه ای وجود ندارد همه چه بخواهند چه نخواهند باید رو بازی کنند و کسانی که با مردم صداقت پیشه نکردند و قدرت و امکانات خود را برای پیروزی کافی دانستند شکست خوردند.
اینکه یک جریان باشد و جریان دیگر نباشد آزمونی سخت دشوار بود؛ برای ملتی که با شکم گرسنه و فرزندان گریان مرتب در حال شنیدن فساد، قاچاق ،اختلاس و غیره ذالک بود.
همه نخبگان می دانند که یکدستی نهادها و قدرت ها باعث فساد میشود و اصلا شوخی بردار نیست شهید محراب مدنی فرمودند مواظب باشید در پل صراط پهلوی ما را خجالت زده نکند و نگوید تا ترنج قدرت به دستشان افتاد دست خود را بریدید؛ لذا قدرت رسانه ها خصوصا تلگرام در اسفند شکستی سخت به رسانه ملی داد تا فراموش نکند که این سازمان برای مردم است نه بر مردم و اگر صداقت کنار گزارد مردم هم کنارش خواهند گذاشت و لذا به قول سید حسن خمینی که در خصوص رسانه فرمودند: [[ به قول سید حسن خمینی که در باب قدرت رسانه فرمودند اولن: امروزه می توان ادعا کرد که رسانه و تبلیغات رسانه ای در همه ی حوزه ها حرف اول را می زند. رسانه ها متدهای ملی و فکری و فرهنگی و.... را در نوردیده و به عنوان یکی از مهمترین ابزار قدرت در عصر حاضر شناخته می شوند.
دومن پیوند موجود میان تکنولوژی نوین و رسانه امروز موجب شده که هر فردی خود یک رسانه باشد و توانایی تولید و نشر اخبار، نظرات و تحلیل ها داشته باشد و این امر به مراتب تاثیر گذاری رسانه ها را بیشتر کرده است.
سومن: در کنار اثرگذاری قطعی رسانه ها و افزایش تاثیر آن در پیوند تکنولوژی های نوین، گرایش روز افزون مردم به شبکه های اجتماعی را اضافه کنید، آن وقت خواهید دید که قدرت رسانه تا چه اندازه است. و امروزه عصر ، عصر پسا فیلتر و پسا سانسور است ]]
[ اما ریشه این اختلافات کجاست؟ اینکه بعضی از دوستان چنان از هاشمی و یارانش به عنوان فتنه گر یاد میکنند و طلب مرگ از برایش می خواهند که انگار با حذف ایشان همه چیز درست خواهد شد؛ البته اکثرا با اینکه هاشمی همیشه در دسترس است و همه چیزش هویداست حتی خصوصی هایش مانند خانواده و غیرو ذالک اما درک صحیحی از او ندارند ما نیز فرصت تبینش را نداریم اما با توجه به اینکه ایشان در عین تخریب ها و آسیب های متفاوت هیچگاه هیچ حقیقتی را قربانی مصلحت نکرد و همیشه شجاعانه در اول هر صفی بود که رو به رویش طاغوت بود، چه طاغوت پهلوی باشد چه طاغوت صدام باشد و چه طاغوت ویرانی پس از جنگ یا توسعه نایافتگی؟ وایشان غیر از مقامی که در دوران جنگ به عنوان فرمانده کل قوا که توسط حضرت امام به ایشان تفویض شد و همچنین ریاست تشخیص مصلحت نظام که توسط مقام معظم رهبری منصوب گردید همه قدرت سیاسی و موقعیت های پس از انقلابش را توسط رای مردم بدست آورد و در دو انتخابات اخیر با اینکه اواسط دهه هشتم زندگیش قرار داشت جریان ساز بود ایشان همیشه شجاعانه در همه عرصه ها حضور داشت حتی موقعی که ایشان خواستار اتمام جنگ شد و اتهام بورژوای جنگ گریز را به او نسبت دادند و فرماندهی جنگ را در اختیار داشت از امام که این مرحمت را به ایشان داشته و در مقامش گفته بود هاشمی زنده است تا انقلاب زنده است خواست که به عنوان مقصر پایان جنگ ایشان را به دادگاه نظامی بسپارد.
العبد یدبروا… یقدر
هاشمی پس از انتخابات ۷ اسفند گفت: معنای اعتدال همین است که از افراط و تفریط دوری شود. ماجراجویی ها جواب نمی دهد در همین انتخابات، وقتی رد صلاحیت ها گسترده شد، بعضی ها فکر می کردند که می توان با استفاده از عصبانیت مردم کارهای تند کرد. اما عقلانی ترین کار ممکن همین بود که انجام شد. دیدیم جناحی که پایگاه اجتماعی دارد، هیاهو نکرد و با افرادی که شهرت آنچنانی نداشتند وارد انتخابات شدند این اتفاق تجربه خوبی شد. اولن عده ایی جوان که شناخته شده نیستند متوجه شدند که می توانند با استفاده از فضای جامعه وارد فضای انتخاباتی شوند و مهمتر اینکه با لشکر باقی مانده هم پیروزی بدست آورند. شاید اگر همه ی افراد شناخته شده ی این جناح بودند و پیروز می شدند، زیاد مهم نبود اما الان بگونه ای دیگر شد مثل اینکه سربازان یک جریان بدون هیاهو، ژنرال های آن جریان را با اکثریت قاطع شکست دادند. جامعه تجربه ی خوبی پیدا کرد و مهمترین سرمایه برای کسب تجربه، آگاهی مردم بود. باید رسانه های ما به نقش خود توجه نمایند که چه کار خوبی کردند. در سالهای اخیر اگر اتفاقی در کشور می افتاد و رسانه های خارجی گزارش می دادند، صدا و سیمای ما تا دو سه ماه مرتب به عنوان تاثیرپذیری رسانه های خارجی از خود می گفت. اما در این جریان دیدید که چگونه رویه ی تخریبی پیش گرفتند و جالب آنکه همان رویه تخریبی باعث تخریب وجهه ی آنان در افکار عمومی شد به هر حال من فکر میکنم که نظام باید تجربیات تلخ و شیرین چند سال اخیر را به عنوان سرمایه اجتماعی داشته باشد.
 
 پس از فوت آیت ا…. مهدوی کنی شیرازه اصولگرایان از هم پاشید اگر چه در اواخر حیات پر برکت ایشان هم نگاه به راست و پاس به چپ وجود داشت و گله ی مکتوب ایشان به علی اکبر ولایتی صحه بر این ادعا دارد و اما پس از رحلت ایشان اتفاقاتی منتظره و غیر منتظره بوقوع پیوست؛ که از جمله می توان به در گذشت یکی از خوانندگان پاپ اشاره داشت که برای اولین بار دهه ی هفتادی ها با حضور آرام و بدور از بی انضباطی نسبت به آوازه خوان مطلوب نسلشان ادای دین کردند این رخداد توسط دانشمندان علوم انسانی هنوز در حال مطالعه است؛ بعضی از روحانیون نسبت به حضور پرتعداد افراد نسبت به مراسم مرحوم کنی اعتراض کردند؛ صاحب این قلم بر آن است که دو رخداد اجتماعی و سیاسی توامان را یادآوری کند.
 اول حضور نسلی که رفتارش قابل پیش بینی نیست.دوم انشقاق در اردوگاه اصولگران؛ در سال منتهی به پایان دولت دهم مشاجره سختی بین لاریجانی و احمدی نژاد در گرفت تا جایی که مقام معظم رهبری نسبت به اینگونه رفتارها هشدار داد، این مشاجره نشان ازاختلافی عمیق درشاکله ی اصولگرایی داشت و شاید این اختلاف که روسای قوای قانون گذاری و اجرا به آن دامن زدند معادلات و جریانات سیاسی را تحت تاثیر خود قرار داد از آن طرف وقتی چپ مدرن در حال حذف شدن بود با زعامت هاشمی رفسنجانی ( که دیگر بار در مجلس چهارم دفتر تحقیقات استراتژیک را بنا نهاد و نیروهای چپی که از دولت و مجلس حذف شده بودند با مدیریت موسوی و خوینی ها به کار مطالعه و تحقیق در برنامه ها مشغول شدند.) در انتخابات خرداد ۹۲ تا ۹۴ به نظر نویسنده ی این سطور جریان اصلاح و اصول جای خود را به محافظه کاری که ازعارف، سید محمد خاتمی، هاشمی، روحانی و مطهری و ناطق نوری و لاریجانی و همچنین سید حسن خمینی و دیگر همراهان و جریانات همسو با ایشان و جریان رادیکال( تندرو) که مرکب از هیئت موتلفه ی اسلامی که بر گرفته از بازار سنتی است و همچنین جریان پایداری که وزرا و یاران احمدی نژاد را در بر می گیرد بودند. و این انتخابات نشان داد که این نظریه شاید در حوزه ی اندیشه بین کسانی که کنار هم هستند اختلاف اساسی باشد اما در عالم واقعیت و رفتار سیاسی عقلایی ضرورت هم راستایی بین ایشان وجود دارد، این هم راستایی بعلت وجود کسی است که تفکر خاتمی و اراده ی احمدی نژاد را یک جا دارد، بله شیخ حسن روحانی.
 شیخ حسن روحانی سیاستمداری عملگراست او که در مجلس ۶ مورد اقبال قرار نگرفت و چپهای مدرن مانع از نائب رئیس جمهوریش شدند، در خرداد ۹۲ کاندید مطلوب خود عارف را نشاندند تا این بار چپ مدرن و راست مدرن میدان مغناطیسی برای دیگر کسانی که از اصولگرایی به اسارت رفته، گریزان بودند ایجاد کنند ، بله دکتر حسن روحانی سیاستمداری عملگراست که در صورت یک انتخاب ناگزیر برای ملت ایران پدیدار شده است. رئالیسم بی رحمانه ای که ما را به حسن روحانی رسانده است ما را از هرگونه اغراق ومداهنه بی نیاز می کند. روحانی دیپلمات است نه روشنفکر. اهل معامله است نه فلسفه. حقوقدان است نه فیلسوف. او نه فقط در برابر سرهنگ ها که بر کنار از فیلسوف ها ایستاده است.
اگر ضرورتی در بیان فلسفه سیاسی آزادی بوده است این مهم را رئیس دولت اصلاحات به انجام رسانده است اکنون سخن گفتن از آزادی آن اندازه بدیهی است که تکرارش ملال آور است اکنون باید راه رسیدن به آزادی را جست و این راه را علم سیاست به ما نشان می دهد.
روحانی برآمده از توازن قوا میان اصلاح طلبان و اصولگرایان ایران است. آنچه بنام تئوری اعتدال شناخته می شود معنایی روشن در اندیشه سیاسی دارد بر خلاف روشنفکرانی که میگویند اعتدال نه یک گفتمان که یک روش و حتی تقلیل یافته شده تر از آن؛ یک منش سیاسی است باید گفت در تاریخ اندیشه سیاسی کهن ترین گفتمان و سازمان سیاسی اعتدال است و در آرای ارسطو، مونتسکیو و توکویل می توان از آن سراغ گرفت، ارسطو بهترین نوع حکومت را حکومت مرکب یا معتدل می داند که از ترکیب دموکراسی و آریستوکراسی بدست می آید در فلسفه سیاسی اسلام هم متفکرانی مانند فارابی به تبع او خواجه نصیر الدین توسی به حکومت معتدل و مرکب میل داشته اند چنانکه در فلسفه سیاسی می توان گفت که معلم ثانی (فارابی) از معلم اول (ارسطو) افزون بر معرفت شناسی در سیاست شناسی هم الهام گرفته است.
 
توازن قوا یک نظریه و تئوری بنیادین در علم سیاست است که چه در سیاست خارجی و چه در سیاست داخلی می تواند به اساس استراتژی های میان مدت و بلند مدت ایران بدل شود.
«توازن قوا» چه در صورت « موازنه منفی» و چه در صورت « موازنه مثبت» به تناسب شرایط و امکانات و واقعیت های سیاسی یک اصل ضروری در حکم رانی است. تنها کافیست که شرایط اتخاذ هریک از این روایت ها از توازن قوا را در نظر بگیریم. در سیاست خارجی ایران؛ عصر جهان دو قطبی، عدم تعهد و بهره بردن از تضاد دو بلوک قدرتمند گذشته است و بیش از هر زمانی منافع و امنیت ملی کشور ها اهمیت یافته است.
حتی در یک جهان چند قطبی نیز نمی توان به نظریه عدم تعهد پایبند بود و باید وارد اتحادیه های منطقه ای و جهانی شد تا منافع و امنیت ملی ایران تامین شود.
در سیاست داخلی ایران هم عصر رقابت های دو قطبی سپری شده است . هرگونه تضاد میان چپ و راست ، کارگر و کارآفرین و نیروی انتظامی و نیروی سیاسی در ایران امروز به ضرر توسعه و دموکراسی است. تنها در یک توازن قوای تعریف شده میان این دوگانه ها می توان به توسعه دموکراسی رسید. توازن قوا میان اتاق بازرگانی و خانه کارگر، میان رئیس دولت اصلاحات و علی اکبر ناطق نوری، میان محمد جواد ظریف و….. ما نه نیازمند یک آشتی ملی که نیازمند یک توازن قوای تاریخی هستیم؛ همان توازن قوایی که ما را به توافق هسته ای رساند و سپاه و دولت هر دو از آن حمایت می کنند. همان توازن قوایی که ما را در منطقه به یک بازیگر موثر در عراق، لبنان، سوریه و یمن بدل کرد. سیاست عرصه واقعیت است. تنها باید بدانیم چه زمانی جنگ کنیم و چه زمانی صلح و این معنای واقعی توازن قواست میان دیپلمات ها و ژنرال ها.
«واقعیت این است که روشنفکران ایرانی نمی توانند حاکمان کنونی را سرنگون کنند و نه حاکمان کنونی می توانند روشنفکران ایرانی را حذف کنند، نه اصلاح طلبان می توانند اصولگرایان را نادیده بگیرند و نه اصولگرایان می توانند اصلاح طلبان را حذف کنند، نه ایران می تواند آمریکا را با خاک یکسان کند و نه آمریکا می تواند ایران را نادیده بگیرد یا حذف کند، نه ایران می تواند کاملا به روسیه اعتماد کند و نه روسیه می تواند پای همه خواست های ایران بایستد، ما در یک انتخاب تاریخی قرار داریم، امکان حذف در جهان امروز از بین رفته است ایدئولوژی های بزرگ بشری مرده اند و ابر قدرت ها نمی توانند به تنهایی برای جهان تصمیم بگیرند قدرت های منطقه ای رو به رشد هستند و ما فرصتی برای تاخیر نداریم باید یکدیگر را چه در داخل و چه در خارج به رسمیت بشناسیم، باید همان روش مذاکرات خارجی در داخل هم دنبال شود.
مفهموم معامله از بازار به سیاست آمده است: بازی برد – برد؛ چیزی می دهیم تا چیزی بگیریم.
این است استراتژی بزرگ دوران.»
 
روز و دلتان شاد
اسماعیل کمالی


بیشتر بخوانید :


کانال تلگرام عصر جهان



ثبت نظر

نام*
ایمیل(اختیاری)
نظر*