عصرجهان- سال 1346 هجری شمسی در خانواده ای سنتی، متدین و از طبقه محروم روستای بابااحمد بخش مرکزی شهرستان بهمئی استان کهگیلویه و بویراحمد فرزندی به نام رمضان دیده به جهان گشود.
رمضان در دامان مادری پاک و مهربان به نام بانو مَخمل و در کنار پدری تلاشگر در حوزه کشاورزی و دامداری به نام قائد کلو جهانتاب پور دوران کودکی خود را سپری نمود.
شهید رمضان جهان تاب پور تحصیلات دوره ابتدائی را در زادگاهش آغاز نمود و از همان ابتدا همزمان با تحصیل همراه و همدوش پدرش در امورات کشاورزی و دامداری بود.
دست تقدیر به سال 1355 وی را از مهر مادری محروم کرد اما او در کنار خانواده اش محکم و استوار به کسب روزی حلال مصصم شد.
شهید رمضان جهان تاب پور به دلیل مشقت های زندگی تحصیلات خود را در دوره ابتدائی متوقف نمود تا بتواند به شکل موثرتری پدرش را در کشاورزی و دامداری یاری نماید و در کسب روزی حلال یار و مددکار وی باشد

شهید همزمان با این تلاش و کوشش مجدانه در راه کسب روزی حلال از طریق کشاورزی، دامداری و کارگری در تمام مناسب های دینی و انقلابی شرکت می نمود و عضو پایگاه مقاومت مرکز دهستان بود.
شهید رمضان جهانتاب پور از طریق سپاه امیدیه به خدمت سربازی رفت و بعد از طی دوره های آموزشی در فاو به ادامه خدمت تا زمان شهادت پرداخت.
شهید رمضان جهانتاب پور که مدت زیادی در فاو بود و بارها به همراه تیم های جمع آوری اطلاعات به خطوط دشمن رفت تا اینکه به تاریخ ششم آبانماه 1366 در تله دشمن گرفتار و با تیر مستقیم به درجه رفیع شهادت نایل آمدند و در روستای اسلام آباد بخش مرکزی شهرستان بهمئی استان کهگیلویه و بویراحمد در کنار شهید اسفندیار طاهری اولین شهید جنگ شهرستان بهمئی به خاک سپرده شد.
وقتی پیکرش را به امیدیه انتقال دادند و جهت تشییع و خاکسپاری به خانواده اش تحویل دادند انگار به خواب رفته بود و می شد معصومیت دوران کوکیش را به وضوح در چهره اش دید.

متن وصینامه شهید رمضان جهان تاب پور
بسم الله الرحمن الرحیم
(بدرستیکه برای جانهای شما بهائی نیست مگر بهشت پس جهانیان را معامله نکنید مگر به بهای بهشت)
" مَن طَلَبَنی وَجَدَنی وَ مَن وَجَدَنی عَرَفَنی وَ مَن عَرَفَنی عَشَقَنی وَ مَن عَشَقَنی عَشَقتُهُ وَ مَن عَشَقتُهُ قَتَلتُهُ وَ مَن قَتَلتُهُ فَعَلی دِیَتُه وَ مَن عَلی دِیَتُه وَ اَنَا دِیَتُه"  
آنکس که من را طلب می کند مییابد مرا، و آنکس که مرا یافت میشناسد ، و آنکس که مرا شناخت دوستم میدارد و آنکس که دوستم داشت، به من عشق میورزد، و آنکس که به من عشق ورزد من نیز به او عشق میورزم، آنکس که به او عشق ورزیدم میکشم او را و آنکس را که من بکشم، خونبهایش بر من واجب میشود و آنکس را که خونبهایش بر من واجب است، پس من خودم خون بهایش هستم.
سلام بر مهدی موعود(عج) ختمی مرتبت روحی ارواحنا له الغدا و سلام بر نایب بر حقش امام خمینی روح ا... و سلام بر شهیدان راه حق و حقیقت و درود و سلام بی پایان بر دولاور مردان جبهه های حق علیه ظلمت، سلام بر کلمه شهید و شهادت و سلام بر ..... و استقامت.، خدایا تو خود شاهدی که من از این دنیای فانی و مادی هیچ چیزی نداشتم که هدیه تو کنم  بجز"یک جان ناقابل که آن را در جهت تداوم بخشیدن به راه سرخ سرور آزادگان جهان  و همچنین سالار شهیدان حسین بن علی (ع) تقدیم تو کنم، بار خدایا، اعتراف میکنم از کارهائیکه کردم و از دستورهای اسلام به نحو صحیح اطاعت نکردم، خدایا ز ...... پناه میبرم از اینکه حسد ورزیدم، غیبت کردم، دروغ گفتم، به کسی تهمت زدم، از،..... خدایا، این بنده ذلیل و حقیر را ببخش برای آنکه نتوانستم از بعضی فرمانهای تو اطاعت و پیروی کنم، بار خدایا تو این گوشها را بمن داده ای تا با آنها حرفهای نیک و خوب بشنوم اگ حرفهای بد و غیبت شنیده اید مرا ببخش، خدا من از اینکه نمازم را به وقت نخواندم طلب بخشش میکنم.
به تمامی دوستان و آشنایان و فامیلها و تمامی آنهائیکه وصیتنامه این بنده حقیر را میخوانند تقاضا دارم که به چند نکته ذیل که قسمتی از صفات یک فرد مومن و متعهد میباشد توجه و عمل کنند، هرچند که خود خطاکارتر و گناهکارتر نزد خدای لاشریک هستم، نمازهایتان را به وقت بخوانید، به دوستان کمک کنید، او مواضع تهمت دوری جوئید، قرآن و دعا بخوانید، کتابهای سازنده و آموزنده بخوانید، آموزش و فنون نظامی در جهت دفاع از اسلام و قرآن بیاموزید در نمازهای عبادی، سیاسی در صورت امکان فعالانه شرکت کنید .............دعای توسل شرکت و یادی از این بنده حقیر برای آمرزش بکنید.

پدرجان: امید است اگر لطف خدا شامل حال ما باشد از شهادت من ناراحت نباشی چون من نزد شما امانتی بودم و خداوند مرا به شما امانت داده بود و حال این امانت خود را میخواهد بگیرد چه بهتر از این که در این راه پیشقدم باشی و امانت خود را هدیه صاحب اصلیش (خدای لاشریک) بدهی.
پدرجان: من به یک دانشگاهی رفتم که در آن دانشگاهی رفتم که در آن دانشگاه درس شهامت و شهادت امام حسین (ع) نامگذاری شده است قبول شدم خود را شناختم و هر کس خودش را کاملاً بشناسد خدای خود را هم شناخته است امیدوارم مرا حلال کنی.
وصیتی دارم با برادران و خواهرانم که همواره از برادرانم خواهان آنم که اگر از من رنجی و ناراحتی دیده اید مرا حلال کنید و ادامه دهنده راه سرخ شهیدان باشید و از خواهرانم میخواهم که حجاب خود را حفظ کنند و زینب (س) گونه باشند و برای مرگ من ناراحت نباشند تا در آن دنیا در پیش زینب کبری (س) رو سفید باشند و امید است که برادران و خواهراانم بدلیل اینکه نتوانستم از شما خداحافظی کنم مرا ببخشید.
وصیتی دارم با عموها و فامیلهایم که اگر از من ناراحتی دیده اید مرا ببخشید و سعی کنید همیشه متحد باشید و در مراسم سوگواری من به پدر و بردارانم کمک کنید نه از نظر مادی و آنها را دلداری دهید هر چند میدانم خودتان هم در سوگ من شریک هستید و میخواهم که ادامه دهنده راه من باشید، در احراز تمامی همسایگان میخواهم که اگر از من ناراحتی دیده اید مرا ببخشید.
بار الها من نم............. بمیرم
                                        یاریم کن تا براهت دردل سنگر بمیرم
و السلام
رمضان جهان تاب پور