اما حکایت غریب پور با همه مدیران هم استانی متفاوت است او ابتدا و بهواسطه عملکردش توانست مدیرعامل سیمان سیدکو و پتروشیمی شازند شد و بعد از عملکرد موفق در این منصب به عنوان مدیرعامل شرکت سرمایه گذاری توسعه ملی انتخاب شد که 26 شرکت بزرگ زیر مجموعه این شرکت هستند
عصرجهان-در طول چهل سالی که از حیات جمهوری اسلامی ایران میگذرد یکی از مسئلی که در دورههای گذشته به عنوان مطال مردم و نخبگان استان از مدیران تصمیم گیرنده در سطح کشور وجود داشت توجه و حمایت از نیروی انسانی استان کهگیلویه و بویراحمد در سطح کلان بود.
تا پیش از دولت یازدهم به ندرت از نیروی انسانی استان کهگیلویه و بویراحمد در جایگاههای بالای کشوری استفاده شده بود جر موارد محدودی که از جمله میتوان از علی مژدهی پور در سازمان تعزیرات حکومتی، صدرالله دولت در معاونت وزارت جهادکشاورزی، مسعود حسینی در سازمان صداوسیما، دانش و ایروان مسعودی در دانشگاه آزاد کشور نام برد.
در کنار این مدیران محدود جمع نمایندگانی که از استان به مجلس راه پیدا کرده بودند نیز محدود بودند و از میان آنها نیز تنها باقر موسوی و محمد موحد نمایندگان فعالی بودند که البته هر دو بهویژه موحد هنوز قصد رها کردن میدان انتخابات را ندارند. موحد عزم خود را برای انتخابات آینده مجلس در کهگیلویه جزم کرده است و باقر موسوی حکم مشاور از حجتی وزیر جهادکشاورزی گرفته است. نباید از قدرت و ارتباطات بالای محمد موحد از گذشته تا کنون به سادگی گذشت. وی حامی و پشتیبان جمع زیادی از نیروی انسانی جوان و بیکار استان در جاهای مختلف بهویژه حوزه وزارت نفت بود.
با شروع دولت یازدهم از همان ابتدا حمایت و توجه خوبی به نیروی انسانی استان شد. معرفی یک استاندار بومی و هم چنین معرفی یکی از نیروهای این استان به عنوان استاندار در استان همدان و در ادامه معرفی محمد علی افشانی در استان فارس نوید از روزهای بهتری برای نیروی انسانی استان میداد.
حضور سید ضیا هاشمی در معاونت مهم وزارت علوم یک اتفاق بزرگ و مهم بود هاشمی نه تنها معاون بود که بلکه به خاطر بی ثباتی در اتاق وزیر نقش مهمی را در این وزراتخانه بازی میکرد و همین نقش باعث شد بعدها در ابتدای دولت دوزادهم او بیش از هر گزینه دیگری برای این وزارتخانه مطرح باشد و حتی به عنوان سرپرست معرفی شد که این حکم بالاترین حکم برای یک کهگیلویه و بویراحمدی در ساختار دولت است حکمی که عمر چندانی نداشت و با معرفی غلامی به عنوان وزیر این حکم به پایان رسید و هاشمی از وزارت علوم به یک سازمان کوچکتر یعنی خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران «ایرنا» نقل مکان کرد. او در این جایگاه برخلاف دوران حضور در وزارت عملکرد پر انتقادی داشته است و در استان بهویژه نسبت به انتصاب یکی از نزدیکان بی تجربهاش در مدیریت دفتر خبرگزاری «ایرنا» در استان مورد انتقاد شدید میباشد. عملکرد ضیاء هاشمی در خبرگزاری ایرنا نیز مورد انتقاد زیاد بوده است.
در کنار ضیا هاشمی مدیران بسیار دیگر نیز مسئولیتهایی در سطوح مختلف گرفتند. خدادغریب پور به همراه غلامرضا پناه از جمله این نیروها بودند.
غلامرضا پناه عضو ارشد حزب کارگزاران سازندگی و از مدیران کل در وزارت کار در دوران اصلاحات با رایزنی و لابی نیروهای هم استانی که پیشتر از طریق برخی واسطههای اصولگرای به سازمان اقتصادی کوثر راه پیدا کرده بودند به معاونت اقتصادی این سازمان عریض و طویل و قدرتمند رفت و معاون اسکندری وزیر وقت کشاورزی در دولت نهم شد. وی بعدها از معاونت اقتصادی سازمان کوثر کنار رفت و به و وزارت رفاه نقل مکان کرد. پناه بعد عضو هیئت مدیره و معاون منطقه ازاد چابهار شد. وی چندی پیش با حکم مستقیم اسحاق جهانگیری معاون اول رئیس جمهور به عضو هیئت مدیره منطاق آزاد کشور شد. اینکه پناه عملکردش چگونه بوده است چندان روشن نیست او در دوران مدیریت خود هیچ حمایتی از نیروهای هم استانی نداشته است.
اما حکایت غریب پور با همه مدیران هم استانی متفاوت است او ابتدا و بهواسطه عملکردش توانست مدیرعامل سیمان سیدکو و پتروشیمی شازند شد و بعد از عملکرد موفق در این منصب به عنوان مدیرعامل شرکت سرمایه گذاری توسعه ملی انتخاب شد که 26 شرکت بزرگ زیر مجموعه این شرکت هستند. غریب پور را باید یک الگوی موفق مدیریتی نه در سطح استان که در سطح ملی دانست وی در دوران سخت اقتصادی در کشور با مدیریت قوی خود اولاً نه تنها چندین مجموعه بزرگ اقتصادی را زنده و سرپا نگه داشته است که به پیشرفت و ترقی این مجموعهها نیز کمک کرده است. غریب پور هم چنین با درایت و شجاعت مثال زدنی نیروهای انسانی شایسته استان کهگیلویه و بویراحمد را نیز مورد حمایت قرار داد که مزد همین حمایتها موفقیت مجموعههای تحت مدیریت غریب پور بوده است.
این نوع از مدیریت و توانمندی غریب پور سبب شده است شخصیت مثبت و موثری از وی در افکار عمومی استان ساخته شود و عملکرد بقیه مدیران را با شاخص غریب پور میسنجند.
برخی جایگاه غریب پور را خاص و متفاوت میدانند و معقتدند که این جایگاه به ایشان قدرت داده است که در جواب باید گفت: اولاً به دست آوردن چنین جایگاه مرهون تلاش و شایستگی یک فرد است و ضمناً چه بسیار نیروهایی از همین استان که در سطوح حتی بالاتر از این قرار دارند ولی ابداً اهل کار ماندگار نیستند و به همان روزمرگی و صندلی خود راضی هستند.
سید کامل تقوی نژاد نیز در این دو دولت رشد و ارتقا خوبی گرفت او ابتدا مدیرعامل بانک سپه شد و با وجودی که منتقدینش او را متهم به عدم سابقه بانکی میکردند توانست کارنامه خوبی از خود به جا بگذارد و همین کارنامه نیز باعث ارتقا وی به عنوان رئیس سازمان مالیاتی کل کشور شد. موفقیت در این حوزه باعث شد وقتی دولت در زیر فشار افکار عمومی از طیب نیا برای بانک مرکزی دعوت کند وی خواستار معرفی کامل تقوی نژاد به عنوان وزیر اقتصاد و امور دارایی شود.
اجبار افشانی به استعفا از شهرداری تهران باعث مطرح شدن یک کهگیلویه و بویراحمدی دیگر برای رقابت در انتخاب سومین شهردار پایتخت گزینه شهرداری شود که در نهایت کامل تقوی که احتمالاً در ابتدا قضیه را چندان جدی نگرفته بود با یک رای کمتر از پیروز حناچی به مرحله پایانی راه نیافت.
تقوی نژاد علاوه بر موفقیت در کار به رشد برخی نیروهای هم استانی نیز کمک کرد. وی در دوران مدیریت در بانک سپه چند نیروی هم استانی از جمله سید علی اسماعیلی فرد و شاپور شرافت را در منصب مدیریتی بعضی شرکتهای زیر مجموعه بانک سپه به کار گرفت. برخی نیز می گویند او ابداً میلی به حمایت از نیروی هم استانی ندارد.
حکایت محمد علی افشانی در نوع خود پر حادثهترین مدیریت در میان نیروهای استان بوده است. او که در دوران دولت اصلاحات رئیس سازمان نوسازی مدارس کل کشور بود بعد از ضعف احمدی در استانداری فارس و با لابی حزب اعتماد ملی در میان موج مخالفتها در فارس به عنوان استاندار فارس معرفی شد. اخبار و گزارشات گواه عملکرد خوب افشانی در این منصب بود وی در ابتدای دولت دوازدهم گزینه وزارات راه و شهرسازی بود اما درمقابل قدرت و نفوذ سیاسی آخوندی راه به جایی نبرد. هم چنین افشانی با شروع شورای پنجم شهر تهران از سوی اعضای شورای شهر که عضو حزب اعتماد ملی بودند به عنوان یکی از گزینههای شهرداری تهران معرفی شد که این بار در مقابل قدرت و نفوذ محمدعلی نجفی بازی را واگذار کرد. نجفی به خیابان بهشت رفت و افشانی از فارس به خیابان فاطمی فراخوانده شد تا کلید معاونت عمرانی وزیر کشور به وی سپرده شود. حواشی مربوط به نجفی و رفتن وی از خیابان بهشت بار دیگر افشانی را بر سر زبانها انداخت و در یک صبح بهاری که کمتر کسی باورش را میکرد نام افشانی از میان برگههای توزیع رای شورای شهر تهران بیرون آمد تا یک کهگیلویه وبویراحمدی بالاترین جایگاه کشوری را به دست آورده باشد.
اما قسمت تراژیک موضوع خیلی زود شروع شد او زیر فشار نیروهای مختلف ابتدا متهم به قوم گرایی شد در حالی که هیچ نشانهای از این عمل وجود نداشت و تنها وی چوب نیرو گزینی ابراهیم امینی عضو نورابادی شورای شهر شهر تهران را میخورد. افشانی در یک اقدام معمول در میان سیاسیون علی اسماعیلی فرد را به عنوان مدیرکل دفتر شهردار معرفی کرد. انها در همان ابتدا معلق گونه کار را شروع کردند و در هیاهوی قانون بازنشستگی که به ادعای اکثر کارشناسان صرفاً برای زدن افشانی بود گرفتار آمدند و هرگز مجال کار و فعالیت به افشانی داده نشد. در نهایت با وجود برخی مخالفتها و استدلالهای حقوق دانان که این قانون شامل شهرداران نمیشود افشانی از شهرداری تهران رفت و یک تجربه تلخ از خود به یادگار گذاشت. راجع به نوع مواجهه افشانی و اسماعیلی با این موضوع زیاد گفتهاند و نوشتهاند و خیلی تعلل وانفعال این گروه را ریشه در بضاعت تاریخی مردمان این دیار میدانند که خیلی دیر دست به کار شدند که کار از کار گذشته بود. خیلیها هم حوادث مربوط به افشانی و اسماعیلی را یک پایان سیاسی برای این دو میدانند.
در مورد عملکرد خادمی و نیکبخت در مقام استاندار نیز باید گفت هر اندازه خادمی در چشم رسانهها و مردم بوده است اخبار مربوط به عملکرد و فعالیت نیکبخت هرگز در میان مردم مطرح نبوده است. تا قبل از معرفی نیکبخت به عنوان استاندار استان همدان کمتر کسی میدانست او یک مدیر در این سطح است ولی به گواه آگاهان نیکبخت عملکرد اقتصادی خوبی در استان بزرگ همدان داشته است. قانون منع به کارگیری بازنشستگان پایان مدیریت میانه نیکبخت بود.
اما خادمی را باید در کنار غریب پور یکی از موفقترین مدیران ملی کهگیلویه وبویراحمد دانست. دوران پسا خادمی در کهگیلویه و بویراحمد به خوبی گواه این مهم است. این در حالی است که خادمی یک نیروی بومی بود و حساسیتها بر نیروی بومی به مراتب بیشتر است. اگر چه نمیتوان کار خادمی را بی ایراد دانست ولی دوران مدیریتش در استان دوران درخشانی بود و همین هم باعث اعتماد تهران به خادمی و پیشنهاد چند مسئولیت جدید در ابتدای دولت دوازدهم شد که وی در نهایت به استان لرستان رفت و تاکنون نیز عملکرد قابل قبولی در لرستان داشته است.
در مرور برسی کارنامه مدیران ملی هم استانی نباید از جایگاه و عملکرد محمد علی وکیلی بهسادگی گذشت. درست است وی جایگاه اداری و اجرایی ندارد و نماینده مردم تهران است ولی حمایت خوبی از نیروهای بومی استان کهگیلویه و بویراحمد داشته است و خود نیز توانست در میان اعضای هیئت رئیسه مجلس حضور داشته باشد. برخی رفتارهای وکیلی حساسیت برانگیز بوده است و این رفتارها مدام در حال تکرار است. برخی تلاشها برای آوردن وکیلی به بویراحمد و دنا وجود دارد که بعید است این برنامهها با توجه به عدم اجماع اصلاح طلبان این حوزه و هم چنین مسائل مربوط به نظارت استصوابی این اتفاق بفتد.
علاوه بر وکیلی دیگر نماینده موفق بدون شک غلامرضا تاجگردون است که وی یک سر وگردن از بقیه بالاتر قرار میگیرد. البته عملکرد او در استان پر از انتقاد بوده است و وی متهم به تشدید منطقه گرایی شده است. نفوذ و حضور تاجکردون در تصمیمات کشوری غیر قابل انکار است.
اما هر اندازه تاجگردون و وکیلی نمایندگان موفق و فعالی بودند زارع و عدل هاشمی پور هیچ نشانهای از یک نماینده قوی نداشتند زارع محدود در چهارچوب ادارات حوزه انتخابیهاش ماند و عدل هاشمی پور هم هنوز در همان فضای کارگاه و پروژه عمرانی است و دوست دارد سیاستی را که خوب نمیداند نداشته باقی بگذارد.
یک نیروی دیگر نیز سید صفدر حسینی است خیلیها او را کهگیلویه و بویراحمدی نمیدانند ولی روابط خویشاوندی و نزدیکان وی اکثراً از همین استان هستند. موضوع فیشهای نجومی اگر تنها یک قربانی داشته باشند آن قربانی کسی جز صفدر حسینی نیست که وی را نه تنها از رسیدن به وزرات اقتصاد و امور دارایی محروم کرد که مجبور شد از صندوق توسعه ملی نیز استعفا دهد. با شاخصهای این وجیزه نمیتوان فاطمه حسینی را یک کهگیلویه و بویراحمدی دانست و حتی اگر هم چنین چیزی صادق باشد او هرگز حضوری در سپهر سیاسی کشور نداشت و تنها یک کرسی مهم را پر کرد که هزینهاش را پدرش به شدیدترین شکل ممکن پرداخت.
محسن دلاویز یکی از مدیران جوان هم استانی تا یک قدمی مسئولیت مهم مدیرعاملی شرکت ملی گاز ایران رفت ولی در آخرین لحظات از رسیدن به این منصب مهم باز ماند.
همه اینها منهای برخی نیروهای هم استانی است که در استانها دارای مسئولیتهایی از جمله مدیرکلی و یا در وزارتخانهها در سطوح میانی دارای مسئولیت هستند، کسانی مثل البرز محمدی، فرود محمدی، لطیف رستاد...
توجه به نیروی انسانی یک نیاز ضروری در مسیر توسعه است و تا نیروی انسانی یک سرزمین رشد نداشته باشند هیچ اتفاقی در آن دیار نخواهد افتاد. نیروی انسانی نیز کار خود را با خطا و آزمون شروع خواهد کرد و نمیتوان یکباره انتظارات بزرگ از آنها داشت رشد نیروی انسانی به رشد اعتماد به نفس جمعی کمک میکند و حداقل مانع از بروز تبعیض در تصمیم گیریهای کلان میشود.
با این اوصاف هنوز مانده است تا این نیروها بتوانند جایگاههای بهتر بهویژه در نهادهای حکومتی را به دست بیاورند. تنها نیروی مستعد در این بخش ستار هدایتخواه است که چند سال پیش صحبت از معرفی وی به عنوان معاون پارلمانی بسیج کشور میشد که در نهایت ره به جایی نبرد و هدایتخواه هم اینک مسئول دفتر نمایندگی آستان قدس رضوی در استان است. وی هم چنین در دوران نمایندگیاش از قدرت و نفوذ خوبی در میان بخشی از ساختار قدرت برخوردار بود که از معبر این نفوذ اتفاق و یا ارتقایی برای استان و نیروی انسانی استان کهگیلویه و بویراحمد رخ نداد.
قطعاً این لیست بیش از مواردی است که اشاره شد و میتوان باز در یک مجال دیگر مفصلاً به نقد و برسی عملکرد همهی این نیروها پرداخت. ولی باز انچه که عملکردها نشان میدهند و نوع نگاه مرکز و رضایت افکار عمومی همه گواه کارنامه درخشان خداداد غریب پور است. مردی که به دور از حاشیه، بی سر وصدا و با اقتدار و تدبیر مدیریتی هم به اقتصاد کشور کمک میکند هم افتخاری برای استان است و هم یک حامی و پشتیبان واقعی برای نیروی انسانی شایسته استان است.
م/کبنا