اخبار عمومی
اعلام وصول 2
265874
تاریخ انتشار: 1397/10/29 01:10
یادداشتی از محمدشریفی طنزپرداز و حکایت نویس
بعد از ۸ ساعت کار طاقت فرسا،دست از کار کشیدیم ، یارمحمد نامی بساط شام را تدارک دیده بود، گوسفندی را سربرید، دود منقل ها، بوی کباب را در هفت آسمان در هم می پیچید، خستگی و گرسنگی با بوی کباب اشتهای مارا بدجوری تحریک کرده بود،دکتر سلیمانی من را به گوشه ای کشانید و گفت : ما نیامدیم برای مردم خرج تراشی و اسباب زحمت فراهم کنیم ، حاتم بخشی میزبان (یارمحمد) برایم مشکوک است

محمدشریفی طنزپرداز و حکایت نویس با ارسال یاداشتی نوشت:
حکایت یکم:
دو پزشک نجیب و صد چندان شریف،
یکی به اسم دکتر بهنام سلیمانی( جراح و ارتوپد بیمارستان های تهران) و دیگری دکتر سیاوش خیری زاده که ایشان هم دست بر قضا از جراحان حاذق شرکت نفت هستند.
آن دو عزیز سال ۷۱ جهت گذراندن طرح به منطقه ما آمدند. تصادفی با دکتر خیری زاده آشنا شدم و بعدش با دکتر سلیمانی ، به آنها پیشنهاد دادم در قالب یک کوهنوردی از مناطق عشایری بختیاری و بهمئی دیدن کنند، هر دو پذیرفتند و من هم مقدمه ی سفر را مهیا نمودم ، قرار بر این شد ، بخشی از مسیر را که جاده دارد با ماشین و مابقی را پیاده و با یابو و استر طی نماییم. به اولین آبادی که رسیدیم ، دکتر خیری زاده با روستائیان شروع به حال و احوالپرسی کرد، بعد از نیم ساعت گفت: برگردیم منزل … علت را که جویا شدم ، گفت: مردم این آبادی و احتمالا سایر آبادی ها نیاز به دارو و درمان فوری دارند، به شورای ده بگو که ۲روز دیگه همراه با دارو و تیم پزشکی سیار بر می گردیم ، از مردم خداحافظی و به طرف منزل حرکت کردیم ، دکتر خیری زاده مجوزهای لازم را گرفت ، بخشی از داروهای مورد نیاز را از طریق مراکز درمانی و بخشی را با هزینه شخصی خودش و دکتر سلیمانی و یک ناقابلی هم من و دیگران روی هم گذاشتیم و از طریق چند داروخانه به صورت آزاد تجهیزات و داروهای مورد نیاز را خریداری نمودیم، روز موعود راه افتادیم ، در اولین آبادی تیم درمان را مستقر،دکتر سلیمانی و دکتر خیری زاده ویزیت می کردند، من هم نسخه پیچی و تحویل دارو را انجام می دادم ، چند نفری هم کار تزریقات انجام می دادند، مثل مور و ملخ دورمان شلوغ شد،از سایر آبادی ها سیل جمعیت به طرف اکیپ پزشکی سیار ما باریدن گرفت. حدود ساعت هشت و نیم شب بعد از ۸ ساعت کار طاقت فرسا،دست از کار کشیدیم ، یارمحمد نامی بساط شام را تدارک دیده بود، گوسفندی را سربرید، دود منقل ها، بوی کباب را در هفت آسمان در هم می پیچید، خستگی و گرسنگی با بوی کباب اشتهای مارا بدجوری تحریک کرده بود،دکتر سلیمانی من را به گوشه ای کشانید و گفت : ما نیامدیم برای مردم خرج تراشی و اسباب زحمت فراهم کنیم ، حاتم بخشی میزبان (یارمحمد) برایم مشکوک است!!! قبل از آنکه دست به غذا بزنیم ، ته قضیه را در بیار ، من حدس می زنم یارمحمد هزینه ی این حاتم بخشی را چند برابر از گرده اهالی بیرون بکشد، من هم با چند نفری از اهالی صحبت کردم ، حدس دکتر سلیمانی کاملا دقیق بود،آنطور که اهالی تعریف می کردند، رسم این آبادی بر این منوال است، که وقتی دولتی ها به ابادی بیایند، یارمحمد میزبانی را تقبل می کند ، بعدها هزینه ها را به صورت دنگی روی سایرین سرشکن می کنند ، نام و آوازه اش به حساب یار محمد و پولش از کیسه ی مردم آبادی….
نتیجه تحقیق و شرح ماوقع را برای دکتر سلیمانی توضیح دادم ، ایشان مکدر شدند ،قرار بر این گذاشتیم که بعد از صرف شام قیمت گوسفند را که هفت هزارتومان قیمت شده بود، فی المجلس با اصرار و ابرام به یارمحمد پرداخت نماییم و ایشان هم با اکراه پذیرفتند، و در لفافه از ایشان خواهش و التجاء نمودیم که از اخذ دنگ اهالی صرف نظر نمایند، بعدها هم که تحقیق کردیم یارمحمد از هیچکس چیزی نگرفت.

حکایت دوم
در فضای مجازی تصاویری از جناب دکتر شریعتی استاندار خوزستان ، فریدون حسنوند رئیس کمیسون انرژی مجلس شورای اسلامی و امام جمعه اندیمشک و سایرین با چندین منقل کباب و چند لاش گوسفند و صدها سیخ کباب و سایر مخلفات مربوطه در حال دست به دست شدن و چرخیدن بود. اولش فکر می کردم شاید شیطنت و فتوشاپ باشد ، اما خوب که غور کردم و کاشف بعمل آوردم ، متاسفانه تصاویر واقعیت داشتند.هضم و باور این قبیل اصراف ها آنهم در شرایط تحریم و گوشت کیلویی ۸۰ هزارتومان که هیچ خانواری (بجز ژن های خوب) یارای خرید آن را ندارند . جای تعجب….. بسیار دارد.
نتیجه گیری:
آی!!! آدم های به ساحل نشسته ….کباب نوش جانتان



کانال تلگرام عصر جهان



ثبت نظر

نام*
ایمیل(اختیاری)
نظر*