اخبار عمومی
اعلام وصول 2
85255
تاریخ انتشار: 1395/09/24 23:14
در گفتگو با "مراد برنا" پیشکسوت صنعت نفت مسجدسلیمان عنوان شد؛
بیشتر تصمیم گیری های کلان صنعت نفت از انگلیس گرفته می شد و مدیر منطقه مجری آنها بود. برای انتقال درخواست ها ما به یک کشتی شناور در دریا بی سیم می زدیم و آنها پیام ما را به ایستگاه رادیویی در کشوری دیگر در دوردست ها و در نهایت به بریتانیا منتقل می کردند و بعد از تصمیم گیری ، نتیجه به همین شکل به ما می رسید

عصرجهان-تولید نفت و گاز در خاورمیانه در سال ۱۲۸۷ خورشیدی از مسجدسلیمان سرزمینی ناشناخته در جنوب غربی ایران شروع شد و مقدمه ای شد برای شکل گیری صنعت نفت در کشورمان . بواسطه این صنعت مسجدسلیمان خیلی زود پله های ترقی و مدرنیته شدن را طی کرد و با احداث و ایجاد تأسیسات صنعتی و تسهیلات اقامتی و رفاهی به «شهر اولین ها» ملقب شد .
در بدو شکل گیری صنعت نفت این چشم آبی های انگلیسی بودند که مدیریت این صنعت را برعهده داشتند و ایرانی ها جز برای کارگری آنهم کارهای پرمشقت و طاقت فرسا گزینه و انتخاب دیگری نداشتند اما بودند معدود نفراتی که نمایش خلاقیت و استعداد شگرفشان اعتماد مدیران خارجی شرکت نفت ایران و انگلیس آن موقع را کسب کردند و موفق به جذب در بدنه اداری این سیستم شدند . یکی از این افراد که از یادگارهای نسل دوم کارکنان صنعت نفت هم محسوب می شود آقای مراد بُرنا است . وی که اینک ۸۴ سال سن دارد در دهه ۱۳۲۰ به استخدام شرکت نفت درآمد و با سپری کردن بیش از نیم قرن از عمر خویش در این صنعت در سال ۱۳۷۷ بازنشسته شد.


در یکی از روزهای فصل پاییز مهندس قباد ناصری که مدیریت قدیمی ترین شرکت تولید کننده نفت و گاز خاورمیانه را عهده دار است در یک اقدام جالب و انسان دوستانه تصمیم گرفت تا از این یادگار نسل اول کارکنان صنعت نفت عیادت نماید و احوال وی را جویا شود .
آقای مراد برنا که ضعف جسمانی او را کمی ناتوان کرده بود با دیدن همکاران قدیمی و سابقش و سایر همکارانی که در معیت مدیرعامل به عیادت وی رفته بودند اشک شوق در چشمانش حلقه زد و بغض گلوی او را می فشرد، لحظاتی بسیار خاطره انگیز که توصیف و تصورش کمی مشکل است.
مدیرعامل شرکت نفت و گاز مسجدسلیمان حال و احوال همکار قدیمی اش را جویا شد و با طبع شیرینی که دارد از خاطرات روزهایی سخن می گفت که با این پیر صنعت نفت در اداره مخابرات این شرکت همکار بودند. هرخاطره ای که مهندس ناصری می گفت قطرات اشک بود که بر گونه های پیشکسوت بازنشسته صنعت نفت جاری می شد.


بعد از تعریف های مدیرعامل از خاطرات آن دوران، آقای ناصری از آقای برنا خواست تا قسمتی دیگر از خاطراتش را تعریف کند و این بار گردش زمان را کمی عقب تر و به سالهای اولیه شکل گیری صنعت نفت ببرد.
پیر پیشکسوت صنعت نفت ایران و مسجدسلیمان برای مرور خاطرات کمی مکث می کند و وقتی که خاطرات گذشته را در ذهنش ورق می زند چهره اش گاهی خندان و گاه غمناک می شود و معلوم است که خاطرات به یاد ماندنی زیادی از نیم قرن کار و زحمت در این صنعت دارد.
آقای مراد برنا بعد از چند دقیقه جهت به یاد آوردن خاطرات می گوید: در آن زمان به جرأت می توانم بگویم که جزو معدود نیروهای ایرانی صنعت نفت بودم که در آن موقع با نام شرکت نفت انگلیس و ایران شناخته می شد . در آن موقع من بدلیل علاقه و پشتکار بسیار جذب سیستم شده و بعنوان اپراتور رادیو یا همان بی سیم چی مشغول بکار شدم . در آن موقع ارتباطات مثل الان این قدر به سرعت و با کیفیت نبود. بیشتر تصمیم گیری های کلان از انگلیس گرفته می شد و مدیر منطقه مجری آنها بود. برای انتقال درخواست ها ما به یک کشتی شناور در دریا بی سیم می زدیم و آنها پیام ما را به ایستگاه رادیویی در کشوری دیگر در دوردست ها و در نهایت به بریتانیا منتقل می کردند و بعد از تصمیم گیری ، نتیجه به همین شکل به ما می رسید.


این پیر پیشکسوت که باید او را مخزن تجارب و خاطرات به یاد ماندنی نفت دانست ادامه می دهد : آن روزها تردد در مناطق نفتخیز به صورت هوایی و با هواپیما انجام می شد و بخاطر حساسیت شغلی برگه ای داشتم که در آن مدیر وقت منطقه نوشته بود «آقای مراد برنا دائم بوک هستند» یعنی اینکه من بدون برنامه ریزی و درخواست قبلی می توانستم هر زمانی که دلم خواست با هواپیما به هر نقطه ای که شرکت مقصد داشته باشد پرواز کنم.
وی در خصوص این قضیه به بیان خاطره ای می پردازد و می گوید: خاطرم هست در آن موقع به آغاجاری رفته بودم و قصد داشتم به مسجدسلیمان برگردم. به فرودگاه که رفتم متصدی مربوطه به من گفت اسم شما به ما اعلام نشده، وقتی که دست خط رییس منطقه را به او نشان دادم به احترامم از جای خودش بلند شد و بابت رفتارش عذرخواهی کرد و گفت هواپیمایی هم اکنون از گچساران برخاسته و یک زن باردار در حال زایمان را دارد به مسجدسلیمان می برد . چون خودم اپراتور بی سیم بودم و انگلیسی را به راحتی صحبت می کردم به من اجازه دادند تا با خلبان بصورت رادیو ارتباط برقرار کنم . وقتی خودم را معرفی کردم خلبان که مرا بخوبی می شناخت گفت «همانطوری که می دانید اولویت نخست ما با بیماران است و باید صبر کنی تا این خانم را به مسجدسلیمان برسانم و آنوقت به آغاجاری می آیم تا شما را به مسجدسلیمان برسانم » . و همینگونه هم شد. این آقای خلبان بعد از پیاده کردن آن خانم بدون مسافر به آغاجاری پرواز کرد و در یک پرواز بدون مسافر من را به مسجدسلیمان برگرداند.


مراد برنا ، این تلاشگر عرصه صنعت نفت که نشستن پای صحبت های شیرینش آدمی را خسته نمی کند در حالیکه بدلیل شرایط جسمانی اش به سختی سخن می گفت از خاطرات سالهای طولانی خدمتش گفت و از دورانی گفت که اواخر دوره خدمتش بود و مهندس ناصری مدیرعامل فعلی شرکت بهره برداری نفت و گاز مسجدسلیمان یک کارمند تازه استخدام بود. سختی ها و مشقت های فعالیت در مناطق دور افتاده و صعب العبور کوهستان های مسجدسلیمان در شرایطی که امکانات ارتباطی بمانند امروز نبود و کارها با دشواری انجام می شد.


در مدت زمانی که در خدمت خانواده میهمان نواز آقای برنا بودیم براستی گذشت زمان را احساس نکردیم و وقتی نگاهمان به عقربه های ساعت افتاد متوجه شدیم که ۲ ساعت تمام در آنجا و پای سخنان و خاطرات این پیر شیرین بیان نشسته بودیم. آنوقت بود که مدیرعامل و اعضای همراه بمنظور رعایت وضعیت جسمانی میزبان و نیاز وی به استراحت و سپری کردن دوران نقاهت تصمیم به پایان این دیدار به یاد ماندنی و خداحافظی از این گنجینه خاطرات صنعت نفت جنوب گرفته شد و چشمان اشکبار این پیشکسوت کارکشته و متبحر مناطق نفتخیز جنوب بود که با قطرات اشک همکاران سابقش را بدرقه می کرد.
گفتگو از دانوش صالحی



کانال تلگرام عصر جهان



ثبت نظر

نام*
ایمیل(اختیاری)
نظر*