1403/01/09 18:07


213142
تاریخ انتشار: 1397/03/20 23:03
با کمالِ تأسُّف شاهد هستیم که این دو دستِ توانا به جایِ اینکه در خدمتِ طرزِ فکری باشند که داعیه دارِ ان هستند، خلافِ هم قرار گرفته و با لغزش هایِ شخصی گُسلِ سیاسی اصلاح طلبان را عریض تَر کرده و بنای اصلاحات را هر چهار سال چنان به لرزه در می اورند که اصلاحات جُز سقفِ تَرَک برداشته ای، چیزی به اِرث نبرده است و تا وقتی که منطقِ شاخ به شاخ به جای گُفت و گو حاکم است راهی به جایی نخواهند بُرد

عصرجهان؛ آرش تقوی-فضایِ سیاسیِ شهرستان رو میشود با استعاره هایِ زیادی تصویر کرد، ولی با اتفاقاتی که چند وقتِ اخیر تویِ اُستان اتفاق افتاده میشود گُفت:که فاصله ی بینِ سیاسیون مثلِ گُسَل مْیمونه! و تَنشی که بینِ حَضَرات وجود دارد را میشود به زلزله تشبیه کرد.
 لغزش یا لرزشی که از یک شخص شروع میشود و به یک ایل یا قبیله و یا کُلّ  استان امتداد پیدا می کند. لرزش هایی که هرچند کوچیک و جزئی اما در نهایت می توانند در سرنوشتِ هزاران نفر تاثیر گذار باشند.
همه تا حالا با این ضرب المثل برخوردیم که: "خِشتِ اَوّل چون نَهَد معمار کَج/تا ثُریّا می رَوَد دیوار کَج" و اَسَفناکتر اینکه این دیوار رویِ گُسَل بَنا شود.اونوَقت که ممکنه جانِ آدما به خطر بیُفتد.وقتی که اشتباهات و حتی خواست هایِ فردی می توانند خطرناک باشَند.یه ضرب المَثلِ دیگه هم هست که میگه: "دوتا کَلّه پاچه ی قوچ تو یه دیگ نمی پَزَند!" در واقع فَهوایِ کلامِ این مَثَل اینه که هر چیزی که از تعادُل خارِج بشود نتیجه ای در بَر نخواهد داشت.قوچ ها هنگامِ فصلِ جُفت گیری که می رِسد برای تصاحُب کردنِ مادّه ها به تنازُع تا سَر حَدّ مرگ با هم شاخ به شاخ می شوند. گاهی تا جایی که شاخ هاشون به هم گِرِه می خورد و هیچ کاری از هیچکدامشان بَر نمی اید و شاید جُفتِشان تَلَف بِشوند.و این اتفاقی است که در چند سالِ اخیر برایِ حِزبِ اصلاحاتِ کُهگیلویه بزرگ اُفتاده است.
وقتی که افرادِ تاثیر گُذارِ طوایف مُختَلِف در اثرِ حَمیّت ها، مَنیّت ها و تعصُّباتِ قومی و قبیله ای و ترجیح دادنِ منافعی کوتاه مُدّت و ناچیز، اَهدافِ بلند مدت و وسیعِ یک طرزِ فکر را نادیده گرفته و پایمال می کنند و همه را چیز فدایِ وجوهاتِ شخصیِ خودشون می کنند.آیا میشود این را باور پذیر دانست که با وجود استعداد هایِ بالقّوه ای مثلِ دکتر سیف الاسلام، دکتر حبیبی یا دکتر آرام و...تاکید آقایِ لاهوتی روی استادی که در محافلِ سیاسی کمتر شناخته بود و در بسترِ اجتماعی کارکردی از خود بروز نداده بود از رویِ بینش و فراست بوده باشد؟ و یا اینکه حمایت پنهان و پیدای منطقیان و همراهان وی از یک نظامی بازنشسته را با اطلاع از اینکه یکی از اصولِ اصلاحات دور نگه داشتن نظامیان از مراکز قدرت سیاسی است را سَهوی، و شکافِ ایجاد شده در بَطنِ جامعه را ناخواسته پنداشت؟!
متاسفانه این عزیزان باز با مصاحبه هایِ مختلف با سایت ها و خبرگزاری ها ی مختلف گویا تاریخ رو فراموش کرده و قصدِ تکرارِ سناریو هایِ رنگ باخته و نَخ نمایی رو دارند که به پَرده ای سوده مْی ماند که قامتِ عوام فریبی رو از ورایِ آن می شود به وضوح مشاهده کرد! با شناختی که از این افراد وجود دارد نمی شود این اعمال را به نا آگاهی و بی اطّلاعیشون مربوط دانست و نسبت داد!
افرادی با سطحِ سوادِ بالا و حوزه ی تاثیر گذاریِ وسیع از طوایفِ سادات، دشمن زیاری و طیبی گرفته تا ایلِ بزرگِ بویراحمد.یقیناً با ایجادِ یکپارچگی در این بین و هم سویی، و با پیروی از یک طرزِ فکرِ واحد، جامِع و شامِل که هدفش ایجادِ یک بسترِ مناسب برایِ رشد و شکوفاییِ استعدادها و توانمندی های افراد و فراهم آوردنِ منافعِ یکسان و مشترک باشد، می شود این شکاف را از بین بُرد و در مسیرِ اعتلای حیاتِ عمومیِ جامعه گام برداشت، و این تنها با درس گرفتن از تاریخ و رجوع به کلام و آثارِ بزرگانِ ادبیِ این مرزُ بوم یا حتی همین جغرافیا امکان پذیر است.چه دلپذیرتر اینکه افرادِ مؤَثِّرِ جریانِ اصلاحات اشخاصی مثلِ اُستاد لاهوتی و اُستاد منطقیان هستند که هر دو در این زمینه ها متخصص هستند.


اَمّا با کمالِ تأسُّف و تأثُر شاهد هستیم که این دو دستِ توانا به جایِ اینکه در یک جهت و در خدمتِ طرزِ فکری باشند که داعیه دارِ حقوقِ آب و گِلی از ان هستند و خودشان را پایه های این جریان در شهرستان می دانند، خلافِ هم قرار گرفته و با لغزش هایِ شخصی این گُسلِ سیاسی رو عریض تَر کرده و این دیوارِ کَج را هر چهار سال چنان به لرزه در می اورند که اصلاحات جُز سقفِ تَرَک برداشته ای، چیزی به اِرث نبرده و پیران و جوانانِ اصلاح طلب با عِلم به این که نَفْسِ رأی گیری، تا وقتی که تصمیمات در رأسِ طایفه گرفته می شوند زیرِ سؤال است و اُمید به تغییر نیست.
تا وقتی که با منطقِ شاخ به شاخ در زمینه ای مثلِ سیاست که بر مبنایِ گُفت و گو بناست پیش ببریم راهی به جایی نخواهیم بُرد.با شاخ های به هم گره خورده و عدمِ ابتکارِ عَمَل، فقط با ردّ و بَدَلِ آوانس و حیاتی کَج دارُ مریز پیش خواهیم رفت که نه تنها آسایشِ عمومی بوُجود نخواهد امد، بلکه با پَس لرزه ها و پیش لرزه ها دیوارِ کَجِ تا ثُریّا رفته مثلِ جاده ی قدیمِ سوق، مثلِ سِیل هایِ جاریِ هر سال، مثل محرومیتِ دهات ها و دِه کوره ها، مثلِ پتروشیمیِ کذایی، بی کاریِ جوان ها و ناکامی هایِ سیاسی و... روی سَرِ خلق اللّه آوار خواهد بود و هیچکس جُز خودمان ضرر و آسیب نخواهد دید.
استاد منطقیان یقیناً با این جمله که: تاریخ چراغِ راهِ آیندگان است. و استاد لاهوتی هم حتماً با این مصرَع که: بنی آدم اعضای یک پیکرند... برخورد داشتند.همچنین معتقدم که خوشآیندِ هر دو  این عزیزانِ جان نیست که مصداقِ این بیت قرار بگیرند، که به قول شاعر گفتنی: از قضا سرکنگبین صَفرا فُزود/روغنِ بادام خُشکی می نمود
القصّه...  قصدِ این حقیربه عنوان يك اصولگراي اصلاح طلب تنها ایجاد هم آوایی و هم سویی بینِ افرادی است که از یک آبشخورِ فکری و سیاسی به اسمِ اصلاحات دورِ هم جمع آمدند و فردایِ بهتری رو برای همشهری ها و هم استانی ها آرزومندند.چرا که هر کدام از ما بعنوان یک "شهروند" یا "دِه وَند"،با بالا رفتنِ سطحِ آگاهیِ عمومی و بدیهی شدنِ نیازهایِ روز افزون، به کیفیّتِ مطلوب تری از زندگی فکر می کنیم و طبعاً برای بالا بردنِ سَطحِ زندگی هایمان از هیچ تلاشی مضایقه نخواهیم کرد و مي دانيم انشقاق اصلاح طلبان نتيجه اي جز كاميابي غیر اصلاح طلبان ندارد و به هر وسیله ای که در چارچوبِ نظامِ مقدّسِ جمهوریِ اسلامیِ ایران و فرمایشاتِ رهبرِ عظیم الشأنِ انقلاب قرار بگیرد سعی در تعالی مادّی و معنویِ روزافزونِ مردمِ غیور و مَرد پرورِ این خاک کرده و تا ظهورِ منجیِ عالم بشریت حضرتِ مهدی(عج) دست نخواهیم کشید.باشد که خداوند همه ی ما را هدایت فرماید كه قلم و قدم را جز براي رضاي خدا برنداريم

١٩/٣/١٣٩٧ميرآرش تقوي

مطلبی که خوانید از سری یادداشت های مخاطبین است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید




Copy Right 2013 Artmis.ORG