پایگاه خبری عصرجهان؛ یاداشت مدیر مسئول_در گرماگرم تراژدی انفجار و حریق در کلینیک درمانی سینا اطهر تهران که منجر به جان باختن جمعی از هموطنان شد باز مروت و جوانمردی عیان شد و نشان داد که انسانیت و انسان بود به مدرک تحصیلی و جاه و مقام نیست
در این حادثه جوانی رادمرد، پرورش یافته دامنه زاگرس و فرزندی از بهمیی آه و ناله هموطنان گرفتار خود را برنتافت و به دل خطر رفت تا مانع جان باختن شماری دیگر از هم نوعانش شود

عنایت آزغ از فرزندان رادمرد بهمیی که اصالتا اهل روستای باوج بخش ابوالفارس رامهرمز است در کنار این کلینک به دستفروشی مشغول بود که انفجار رخ داد
عنایت آزغ در گفتگو با تلویزیون اظهار داشت: داشتم اجناسم را می‌فروختم که صدای انفجار را شنیدم. دومین انفجار خیلی مهیب بود. 
به سمت کلینیک که سر چرخاندم، دیدم چند خانم در حال جیغ و فریاد هستند و درخواست کمک می‌کردند. کسی کمکشان نرفت. 
من تصمیم گرفتم خودم کمک کنم. طبقه‌به‌طبقه شیشه‌ها را شکستم و بالا رفتم و بعد هم آنها را به سمت پشت‌بام بردم تا امدادگرها بیایند. 
بچه هم همراهشان بود که بچه را هم نجات دادیم. بعد خودم همان‌طور که بالا رفته بودم، پایین آمدم

عنایت آزغ پست و مقام و مال و منال بسیار نداشت عناوینی سلطانی های امروزی را هم نداشت اما گوش های او تاب و تحمل شنیدن آه و ناله انسان های در محاصره خطر را نداشت و خود خطر کرد تا هموطنانش را از خطر قطعی نجات دهد او سلطان است اما نه از جنس سلاطینی که نام شان در پرونده های قضایی برده می شود
به یاد داشته باشیم که به سال ۱۳۹۴ زنده یاد شهرام محمدی کارگر فداکار ایذه ای به میان شعله های آتش در پتروشیمی رازی ماهشهر رفت و با بستن شیرهای ورودی خط آتش را مهار کرد و مانع وقوع یک تراژدی انسانی شد
شهرام جان باخت تا هموطنانش جان نبازند
زنده یاد البرز زارعی کوهسرکی که در آتش سوزی جنگل های زاگرس واقع در گچساران همانند درختان بلوط زاگرس سوخت به ما آموخت که هنوز مهرورزی و زیبا پرستی و دوست داشتن زنده است
وظیفه ما اقتضا می کند که شجاعت و رادمردی عنایت آزغ و جانفشانی های زنده یادان شهرام محمدی و البرز زارعی را روایت کنیم تا نشان دهیم که انسانیت هنوز زنده است