1403/01/09 23:59


301976
تاریخ انتشار: 1399/09/30 15:56
حکایت طنز /
توی کلان شهر اهواز الان چندین و چند سال است که با دو مثقال باران، فاضلاب ها سرریز و به خانه های مردم سرازیر می شوند... با چندین وعده و وعید از گرفتن وام از سازمان ملل گرفته تا صندوق ملی ذخیره ارزی و بودجه های اعتباری و اختصاصی و عمرانی و سیاسی ... اما بازهم دریغ از پارسال

پایگاه خبری عصرجهان؛محمد شریفی نوست:

الف: حکایت یکم، اعلام وضعیت نارنجی

بیشتر خبرگزاری ها و اهالی محترم رسانه های رنگارنگ، امروز دوشنبه ۲۴ آذرماه ۹۹ به نقل از: اداره‌کل هواشناسی خوزستان "با اشاره به پیش‌بینی آغاز فعالیت سامانه بارشی و وقوع سیلاب در مناطق مستعد، هشدار سطح نارنجی "را گوشزد فرمودند.به به، گل بود و به سبزه نیز آراسته شد، بازهم یک فرصت طلایی برای شنای قورباغه و قایق سواری

با تشریف فرمایی جناب کووید۱۹ از ووهان چین به تمام ممالک و بلاد، وضعیت ها هم با الهام از اسم مرکبات متنوع و متکثر شدند. مثل: وضعیت قرمز، وضعیت آلبالویی ، وضعیت اناری ، عنابی و ....

وضعیت زرد، نارنجی ، لیمویی ، طلایی ، حنایی و .... 

وضعیت سفید، سفید گل باقله، سفید یخچالی، نقره ای و....

حالاهم که اداره کل هواشناسی خوزستان وضعیت را نارنجی ، ترنجی و پرتقالی اعلام کرد. خدا به همه ی ما خوزستانی هم رحم کند. 

*ب: حکایت دوم:ای خدا بارون بزن میشم بزاید..*

یک زمانی ایلیاتی ها که به امورات دام و دامداری اشتغال داشتند ورد و ذکرشان این بود ، ای خدا بارون بزن ، بارون نم نم.. باران برای ایلیاتی جماعت از کشاورز و باغدار گرفته تا دامدار کوچ نشین، منشاء رحمت و برکت و ثروت و دولت و رفاه و آسایش و امنیت بود. هروقت که باران نمی بارید و یا خشکسالی می شد، زمین و زمان توی سرشان خراب می شد، اما مایوس و ناامید نمی شدند، کودکان معصوم و پاکدل را تشویق به مراسم *هل هل کوسه* می کردند و خودم هم از همان کودکانی بودم که با چشمانی اشکبار به اتفاق کودکان همسال از ته دل نعره می زدم*هار هار هارونکی، خدا بزن بارونکی، بهر گله داران....*

و در آن سوز سرما درب خانه ها را می کوبیدیم ، اول با یک قابلمه آب خیسمان می کردندو بعد یک کاسه آرد بهمان می دادند، بعد از کوبیدن همه ی درب های مردم ابادی ، روی تل بزرگی آتش بپا می کردیم، اول خودمان را خشک می کردیم، بعد آردها را خمیر و از آن چندین قرص نان طبخ می کردیم و ریگی در یکی از قرص های نان قرار می دادیم ، نان برشته با گندمی که اسیاب آبی آرد می شد ، واقعا خوردن داشت، اما بیچاره اون کسی بود که سنگ در نانش قرار می گرفت ، وی به عنوان متهم و مقصر و عامل خشکسالی مورد ضرب و شتم سایرین قرار می گرفت، این کتک کاری زمانی پایان می یافت که یک نفر او را ضمانت بکند ، خدا به رحم خواهد آمد و فردا یا پس فردا باران خواهد بارید. 

*ج:یک پیشنهاد فوق العاده سازنده*

توی کلان شهر اهواز الان چندین و چند سال است که با دو مثقال باران، فاضلاب ها سرریز و به خانه های مردم سرازیر می شوند... با چندین وعده و وعید از گرفتن وام از سازمان ملل گرفته تا صندوق ملی ذخیره ارزی و بودجه های اعتباری و اختصاصی و عمرانی و سیاسی ... اما بازهم دریغ از پارسال، امسال دکترقالیباف با تنی چند از نماینده های انقلابی استان در مجلس شورای اسلامی سه ماه قبل از طوفان به خوزستان تشریف آوردند و با وعده های بسیار و از جمله پایان آبگرفتگی فاضلاب ها ما را بسیار امیدوار نمودند، اما بازهم غافلگیر شدیم و ظغیان جدول های فاضلاب از مرز اهواز عبور کرده و امواج خروشان آن به بندر امام هم رسید. بازرسان امدند و قول پی گیری دادند. دلمان داشت خوش می شد که امروز سازمان هواشناسی با اعلام وضعیت نارنجی و احتمال سیلاب بند دلمان ریخت .. 

نمی دانم دعا کنیم باران ببارد یا نبارد.. .؟

پیشنهاد عملی من برای شناخت و مجازات عوامل مقصر در ارتباط با عوامل آبگرفتگی این هست،

۱ - با اهدای چندین دسته گل چاق و چله از شهردار محترم ، ریاست آبفا ، اعضای محترم شورای شهر، قلم بدستان دلسوز!! و سایرین قدردانی و تشکر کنیم.

۲ - همانگونه که در کرونا مردم مقصر اصلی بودند و مسئولان دلسوز واقعا سنگ تمام گذاشتند و بابت این تلاش ها هم مورد تقدیر قرار گرفتند.

در این برهه ی خطیر ما وظیفه داریم مقصر اصلی را از میان مردم شناسایی و مورد مجازات قرار بدهیم،از میان اقشار و اصناف مختلف جامعه از استاد دانشگاه و معلم مدرسه گرفته تا کارگر و بناه و دست فروش و کودک کار و.... چیزی حدودی ۴۰۰نفر انتخاب کنیم ،انها را وادار به هل هل کوسه کنیم ، روی کوههای استوار منبع اب اهواز اتشی روشن کنیم ، چند قرص نان طبخ و ریگی مخفیانه در میان یکی از نان ها قرار بدهیم و ریگ سهم هر کس شد ، اون را به عنوان مقصر سیل و سیلاب مورد مجازات قرار بدهیم تا مشگل طغیان جدول های فاضلاب برای همیشه حل بشه.  

بعدش هم با خیال راحت طلب باران کنیم و بگوییم:

ی خدا بارون بزن میشُم بزایه

(خدایا بارون بیار تا میشم بزاید)

بره ش نرذی کُنُم یارُم بیایه

(بره اش رو نذر بکنم یارم بیاید

بعدش هم برویم لب کارون و بخوانیم:

وقتایی که میاد نم نم بارون

با خیال راحت از خونه میزنیم بیرون

بزن بارون نم نم

خیس بشم آروم و کم کم

هی ببار رو صورت من

تا بشم آروم....

 توضیح : ترانه ی نم نم بارون با اندکی تصرف و تلخیص موردع چکش کاری قرار گرفت


بیشتر بخوانید :



Copy Right 2013 Artmis.ORG