اخبار عمومی
اعلام وصول 2
309294
تاریخ انتشار: 1402/07/18 12:14
درس ها و عبرت ها؛
فلذا در جنگ کی کاووس اعم از متجاوزین؛محرکین،مقابله کنندگان؛پشتیبانان؛همه وهمه محکوم وصدالبته شروع کنندگان مجرمان واقعی ودر منظر خدواند مسول بودند

یادداشتی که می خوانید از سری یادداشت های ارسالی مخاطبین است و درج و انتشار آن الزاما به معنای تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.

پایگاه خبری عصرجهان؛ حمدالله مبشری فرماندار بهمئی و مدیرکل سیاسی- درخلال بازخوانی تاریخ ایلات خاصه جنگ کی کاووس و شرایط ایران در زمان احمدشاه قاجار و ناتوانی او در اداره کشور حرج، مرج در اکثر بلاد و افسار گسیختگی حاکمان ملی و محلی توسعه طلبی نظام ملوک الطوایفی در قاطبه بلاد ایران خاصه جنوب غرب ایران مطالبی را روایت کردیم.

آنچه نگارش کردیم منقولات وتاریخ شفاهی بود.که مختصرا جمع بندی گردید.هرچند حوادث ورویدادها در شرایط زمانی ومکانی اقتضای خود را دارد.و داوری وقضاوت در یک قرن بعد کار سخت؛دشواری است. واز طرفی درآن روزگار دور اثر گذاران آن حوادث در قید حیات نیستند تا از خود دفاع کنند؛(دلایل پیروزی و شکست یا تجاوز،توسعه طلبی خود را بیان کنند.)ولی با توجه به تاریخ شفاهی وخساراتی که آن روزگار بر مردم وارد گردید؛ضرورت دارد در همان چهار چوب حوادث،و عاملین آن مورد نقد قرار گیرند.(هنر روایتگری نقد روایت است!)!فلذا برای آنکه صرفا روایتگر خشک خالی منقولات تاریخ نباشیم نقد روایات ضرورت دارد.امید آن می‌رود از جاده عدالت خارج نشویم و درسرای دیگر مورد عفو قضاوت شدگان قرارگیریم. با توجه با آنکه ایلات وقومیتها در رقابتی ناخواسته(اراده حاکمان فرض براراده مردم بود!) مدام در تعدی،تجاوز وتوسعه طلبی له یا علیه همدیگر یا حکومت مرکزی بودند وملک،ملت را گرفتار و نا آرامی ومخاطره قرارمیدادند از دو منظر قابل نقد،بررسی است.

۱-نقدحاکمیت مرکزی۲-نقدحاکمان محلی،منطقه ای:

سلسله قجر از ابتدای حاکمیت در ایران تا سال ۱۳۰۳ نشان دادند در قدرت اجرای کشور ناتوان وایران را به قهقرا ونوعی فروپاشی گرفتار کردند.بخش های وسیعی از جغدفیایی ایران طی عهدنامه های متعدد از ایران جدا شدند.آنهاهرگز نتوانستند اقتدار حکومت مرکزی را در سراسر ایران حاکم کنند.

اوج بی ثباتی،بی مدیریتی؛ وتوسعه نظام ملوک الطوایفی درآن سلسله اتفاق افتاد، به طوریکه در زمان احمدشاه قاجار تمامیت ارضی ایران با خطر روبرو شدوایران آبستن حوادثی ناگوارگردید. وچیزی به فروپاشی کامل آن نمانده بود.تا جای که احزاب؛سیاسیون وحتی روحانیون مترقی ایران آرزوی حضور کسی را داشتند که ناجی ایران باشد.و به همان خاطر زمینه ظهور رضا شاه فراهم وخیلی از فعالان مدنی خاصه مجلس شورای ملی تسلیم وضعیتی شدندکه تنها نجات کشور را در ید قدرت ارتش و نیروهای نظامی میدیدند.با وجود چهره‌ های نخبه وتحصلکرده دانشگاهی به تصمیمی رسیدند که قدرت نسخت وزیری را برای ثبات وآرامش ایران به رضا شاه واگذار کردند.(منظورم آن بخش از فعالان مدنی مخالف رضاخان نیست)رضا شاه هم با شعار ناسیونالیسم ایرانی واطلاع کامل از شرایط موجود.از قدرت ارتش استفاده کرد وبا سرعت تمام به سرکوب تجزیه طلبان،وبی نظمیهای که در اثر قدرت‌های محلی و منطقه ای اتفاق افتاد پرداخت.مردم ایران که ازدیرباز در رنج؛فشار توسعه طلبان محلی وقدرت زورگویی آنها وازطرفی فقر فلاکت اقتصادی؛بی عرضگی حکومت مرکزی به ستوه آمدند، تشنه اقدامات رضا شاه بودند. واحساس میکردند همان کسی که ناجی ملک،ملت میباشد شخص رضا خان است.👈خارج از شخصیت وعملکرد رضاشاه در طول دوران سلطنت ایشان که از حوصله نگارش ما خارج است.👉باید اقرار وقبول کرد که برای سرپوش گذاشتن به آن همه ضعفهایی سلسله قجر تنها راه برگشت به آرامش ونظم؛امنیت ونجات ایران از بی ثباتی داخلی وخطر فروپاشی ضرورت عملکرد رضا خانی نیاز آن روزگار جامعه ایرانی بود.او توانست با سرعت و در کوتاه مدت یکپارچه بودن ایران را تحکیم و قدرت مرکزی را ایجاد و دست درازی قدرت‌های محلی ومنطقه ای را کوتاه ومردم را امیدوار به زندگی وفشارهای روانی را کم کند.!!در نتیحه اساس بی ثباتی و توسعه قدرت‌های ملوک الطوایفی از ضعف قدرت و دولت مرکزی بود.جنوب ایران و قیام‌ها ولشکرکشیهای محلی که باعث خسارات و تلفات جانی مردم گردید یک مورد از صدها مورد در ایران بود.قابل کتمان نیست که اساس آن همه ضعفها برمی‌گشت به حاکمیت مرکزی؛زیرا اراده ای وجود نداشت تا کشور را به ثبات برساند.🏵👈نقد به مدیریت وقدرتهای محلی درآن روزگار:اگر چه از دیر باز مردم ایران در همه بلاد؛قصبات وآبادیهای عادت و مآنوس شدند به قدرت‌های محلی ونظامهای ایلیاتی واز سرناچاری وعدم قدرت مرکزی وخلاء قانونی مجبور بودند با تکیه بر قدرت‌های محلی زندگی خودرا اداره کنند. وراه گریزی هم نداشتند.چرا که عدم آگاهی، ونبود عمران،ابادی، توسعه نیافتگی همه جانبه همه از عواملی بودند که در رشد نظامات ملوک الطوایفی کمک می‌کردند.و عادت رایج مردم گردید. که با آن قدرت‌های محلی تکیه کنند. قدرت‌های محلی بعضا خود خوانده‌ بودند.واز آن جایی که انسان ذاتا قدرت طلب؛سر کش وطغیانگرمیباشد.حاکمان محلی که عموما پشتوانه فکری وفرهنگی؛ اعتقادی وحتی عدالت در عملکرد قوی نداشتند واز طرفی هیچگاه در مقابل عملکرد خود،مافوقی نداشتند وترس از باز خواست وجود نداشت.فلذا بدون برنامه مدیریتی ومحاسباتی حکومت می‌کردند وهرچه در اراده آنها بود انجام می‌شد(بدون فکر،اندیشه!) فلذا طبیعی بود کسانی که عمر خود واجدادشان در قدرت بودند وآن را حق طبیعی وحتی خدادادی خود تصور می‌نمودند هرگز راضی نبودند دولت مقتدر وحاکمیت قانونمندی در ایران بر سرکار آید. هر زمان احساس میکردند قرار است حاکمی در ایران به قدرت برسد و مزاحم قدرت منطقه ای آنها باشد؛مقابله میکردند.ویا در پی تجزیه طلبی ونا آرامی ایجاد میکردند.زیرا آنها منافع خود را در قدرت وتوسعه سرزمینی و دریافت مال الاجاره ولشکر بی مزد؛نوکر،چاکر میدیدند. وهرگز به استقلال وآزادی جوامع ومردم خود فکر نمی‌کردند.تفکری که قیام سعادت در جنوب غرب راشکل داد ودر پی آن ایلات و قومیت‌ها را تحریک به شورش و توسعه طلبی و جنگ؛بی نظمی وبرادر کشی سوق میداد،فقط در فکرماندن در قدرت بودند.ولاغیر..از همان منظر قدرت طلبان خودخوانده دوست نداشتتد ایران در قدرت مرکزی یدواحدگردد.روایات ومنقولات واقعی تاریخ گواهی می‌دهد که خسارات فراوانی از قبل قدرت طلبی آنها به مردم رسید.وآنها عامل کینه؛نفرت؛برادرکشی ودشمنی بین ایلات بودند.فلذا در جنگ کی کاووس اعم از متجاوزین؛محرکین،مقابله کنندگان؛پشتیبانان؛همه وهمه محکوم وصدالبته شروع کنندگان مجرمان واقعی ودر منظر خدواند مسول بودند. آنها بدون محاسبات درست به ضررمردم و تمامیت ارضی ایران اقدام کردند.برای حفظ نظام ملوک الطوایفی و ماندن در قدرت در مقابل اراده دولت مرکزی مقاومت کردند. و خسارات فراوانی به ملک ملت خود وارد کردند واراده خود را بر اراده مردم تحمیل نمودند. مثال تاریخی یادآوری میکنم که به‌ نوعی همگنی دارد با بهره کشی از مردم درنظام ملوک الطوایفی عشایر ایران: درحمله اعراب به ایران و سقوط امپراطوری ساسانی؛ ایران تحت حاکمیت خلیفه مسلمین قرار گرفت.معمولا ایرانیان خوش تیپ، رشید،جنگ آور بودند.تعداد فراوان از ایرانیان تحت عنوان موالی در قشون نظامی خلیفه مسلمین قرار گرفتند.زمانی که اعراب به امپراطوری روم شرقی یعنی سر زمینهای شامات حمله کردند،به دستور خلیفه مسلمین وامیران؛ ایرانیانی که در قشون نظامی بودندرادرصف مقدم حمله قرار میدادند(مصر-سوریه)استدلال آنها آن بود که هرچقدر از دشمن مقابل بکشیم دشمن ما هستند! وهرچه از صف مقدم ما کشته شودباز دشمن ما هستند!پس لشکریان عرب ضرر نکرد.نمونه این مورد برای شیعیان عراق در قشون نظامی عراق علیه ایران اتفاق افتاد.نقل میکردند که به دستورفرماندهانشان شیعیان در صف مقدم حمله به ایران قرار می‌گرفتند با همان استدلال بالا که نقل کردم.(یعنی ایرانی کشته شود،شیعه هست وعراقی کشته شود هم شیعه هست درهر دوحالت جنگ برادر کشی بود.)در دل روایات شفاهی نظامات ملوک الطوایفی مثال مذکور نهفته بود. روایات تاریخ شفاهی ایلات مورد نظر؛حکایت مذکور را دارد. زیرا درنظام ملول الطوایفی بعضا جنگهای راه اندازی میکردند.و هردوطرف می‌خواستند مخالفین شان که در اردوگاه آنها بودند و ازآنهامی ترسیدند در بین دوطرف کشته شوند!تا از شرشان نجات پیدا کنند. نمونه ی این مثالها رادر جنگ کی کاووس به نقل بزرگان ملموس؛عیان بود!!الحمدالله نطام جمهوری اسلامی برپایه استقلال و آزادی وتحکیم قدرت مرکزی برای عظمت ایران وایرانی همه اراده های باطل را منکوب وبه مردم از این منظر کمک کرد تا راه رشد بالندگی را پیشه کنند.جوانان این آب،خاک باید بدانند که روئیت اوراق تاریخ زمانی برای آنها مفید است که از الگوهای ترقی ایران درس بگیرند وکمک نماید واز ظلم بی عدالتی در طول تاریخ عبرت!! وقضاوتشان بر مبنایی سیاهی مطلق،یا سفیدی مطلق نباشد.!!پس با نگاه اندیشمتدانه به تاریخ دیروز(تحلیل درست رویدادها) امروز را بسازیم.واز طرفی تاریخ امروزمان پیش درآمدی است برای فردای بهتربدرود* *🏵دبیرخانه دائمی یادمانها🏵*

برچسب ها:
حمدالله مبشری ؛

بیشتر بخوانید :


کانال تلگرام عصر جهان



ثبت نظر

نام*
ایمیل(اختیاری)
نظر*