1403/01/10 18:22


191698
تاریخ انتشار: 1396/11/19 01:09
یادداشت دریافتی به قلم دارا کریمی نژاد/
رابطه هنر و اقتصاد ملّی می تواند جامع همه ارتباطاتی باشد که اقتصاد آحاد و نهادهای جامعه با هنر دارند. ضمن آن که برنامه ریزی مناسب برای تبیین ارتباط هنر و اقتصاد ملی می تواند اولاً در ترویج هنرها و ثانیا رواج هنر بر فراورده های ذهنی و مادی و بالنتیجه بر اقتصاد جامعه، نقشی بنیادین را ایفا نماید.

عصرجهان؛ دارا کریمی نژاد-اقتصاد فرهنگ و هنر در ادبیات اقتصادی کشور ما هنوز متداول نشده است، لیکن بکارگیری این تعبیر طی دو دهه اخیر، در گفتمان اقتصادی کشورهای پیشرفته چشمگیر است، تا جایی که در برنامه های توسعه، اقتصاد و صنایع فرهنگی و هنری، جلوه ای کاملاً روشن دارند.
تغییرات مداوم الگوهای  مصرف،  تنوع  تقاضا  و  پویایی  دایمی  و  سریع  سلایق  مصرف  کنندگان  کالاها  و  خدمات فرهنگی و هنری، توسعه فوق العاده صنایع فرهنگی و هنری را به دنبال داشته است. به مدد ظهور و پیشرفت فوق العاده فناوری های نوین، باب خلاقیت ها، ابداعات و نوآوری ها در تولید محصولات متنوع و جدید همچنان گشوده می شود و در این تاثیر متقابل، صنایع فرهنگی به محرک عمده توسعه هر چه بیشتر فناوری های جدید ارتباطی و اطلاعاتی تبدیل شده اند.
رابطه فرهنگ و توسعه از دو دیدگاه قابل بررسی و حائز اهمیت است : اول اینکه فرهنگ را مجموعه ای بدانیم که در تمام عناصر عموماً مساعد یا مانع حرکت توسعه ای هستند، در این جایگاه، فرهنگ به عنوان یک مجموعه مؤثر بر فرآیند توسعه تلقی می شود. دوم اینکه فرهنگ را به عنوان مجموعه ای که در فرآیند توسعه، شکل گرفته و محصول توسعه تلقی می شود، بپذیریم .در حالت اول فرهنگ ، از عوامل مؤثر بر توسعه است و در حالت دوم نتیجه توسعه.
اعتقاد به توسعه به این معناست که مردم واقعاً باور داشته باشند که باید توسعه پیدا کنند چرا که توسعه یک انتخاب است و فقط در سایه تلاش است که میتوان به اهداف توسعه رسید —اعتقاد به توسعه با عقیده به جبر و اینکه انسان را در برخورد با پدیده ها، عاری از اراده و اختیار بدانیم در تناقض است —چرا که توسعه یک انتخاب است و انتخاب مسأله ای است که بدون داشتن اختیار ممکن نیست و بدین جهت اگر جامعه ای معتقد باشد که تلاش افراد آن، تأثیری در سرنوشت آنها ندارد، این جامعه در راه توسعه گام بر نخواهد داشت و به علاوه مشکلات دوران گذار را نیز نمی تواند تحمل کند


اگر هر چیزی که از هنرها تولید می شود، اثر هنری و به وجودآورنده آن نیز هنرمند نامیده شود و اقتصاد نیز مترادف با درآمدزایی آن فرض شود، تعابیری همچون هنر درآمدزا یا خودکفایی در هنر می توانند کاربرد داشته باشند رابطه هنر با اقتصاد را در شقوق مختلف می توان مورد تجزیه و تحلیل قرار داد که این رابطه می تواند به دو گونه دسته بندی شود: یکی این که نوع هنر ثابت و بدون مرعی داشتن معیارهای ارزشی فرض شده و رابطه آن با جنبه های مختلف اقتصاد مقایسه شود.
رابطه «هنر» و «اقتصاد ملّی» را شاید بتوان یکی از مهم ترین روابطی دانست که هنر و اقتصاد می توانند با یکدیگر داشته باشند. در واقع این رابطه می تواند جامع همه ارتباطاتی باشد که اقتصاد آحاد و نهادهای جامعه با هنر دارند. ضمن آن که برنامه ریزی مناسب برای تبیین ارتباط هنر و اقتصاد ملی می تواند اولاً در ترویج هنرها و ثانیا رواج هنر بر فراورده های ذهنی و مادی و بالنتیجه بر اقتصاد جامعه، نقشی بنیادین را ایفا نماید.
رابطه هنرهای مختلف با اقتصاد (به معنای درآمدزایی آن) متفاوت هستند. برخی هنرها نیازمند سرمایه اولیه ای هستند تا بتوانند ظهور یابند، هم چون سینما و معماری. برخی هنرها به صورت متعادلی نیازمند ابزار و وسایلی هستند. هم چون موسیقی و نقاشی و برخی دیگر با وجود قلم و کاغذی می توانند به منصه ظهور برسند. هم چون آثار ادبی و شعر و موسیقی.
بودجه و سرمایه و ابزار را باید در اختیار هنر و هنرمند قرار داد. اگر تفکری معنوی و روحانی بر جامعه حاکم باشد، صرف سرمایه برای اعتلای معنویت جامعه، ضرورتی انکارناپذیر است. و اگر حسابگریِ مدرن نیز حاکم باشد، باز، نباید توقع بازدهی مادی آنی از هنر داشت و باید به آینده و بازدهی مادی آن حتی برای نسل های آینده فکر کرد.
دارا کریمی نژاد -بهمن 1396




Copy Right 2013 Artmis.ORG