شاعر دهدشتی سید احمدرضا فضیلت منش در وصف مظلومیت دنا و حواشی بوجود آمده پیرامون واگذاری دنای شمالی به استان اصفهان قصیده ای سرود.
شاعر دهدشتی سید احمدرضا فضیلت منش در وصف مظلومیت دنا و حواشی بوجود آمده پیرامون واگذاری دنای شمالی به استان اصفهان قصیده ای سرود.
ای کوه دنا ز جای برخیز
با اهل دغل بشو گلاویز
ای خفته به آغوش تو سی سخت
ای طعنه زده به تاج پرویز
ای بغض وَرَم نموده ی خاک
اَز اشک سپید ابر لبریز
ای مادر پیر مان که ماییم
فرزند و به دامن تو آویز
عمری است طبیب روح، بر ما
تکیه به تو را نموده تجویز
چشمان بشر به بازوی تو است
ای قله ی زالِ پهلوان خیز
تو رد شدی از سدّ سکندر
وَز لشکر بیشمار چنگیز
برخیز و بکوب بر ملاجِ
این بی خردان خُرد ناچیز
بر قومی که ز رنجش خلق
یک ثانیه هم نکرد پرهیز
افسار بزن که هی نکوبد
بر گرده ی زخم خلق مهمیز
برخیز و نشان بده که داری
در وقت ضرور خنجری تیز
وقت است... ببین غم زمین را
پیری رخِ زمانه را نیز
بِفکَن نظری به زردکوه و
بر سینه ی خاکستر خاییز
کافی است هر آنچه چشم بستی
بر کرده ی قوم نفرت انگیز
بردار ز کله هایشان باد
وَ ز کاسه ی چشم دیده ی هیز
احمدرضا فضیلت منش
مرداد 1403