اگر وزیری که از پشتوانه رای مجلسی که همفکر و حامی اوست بخواهد براساس دیدگاه خود عمل کند در قالب بخشنامه و آیین نامه هایی که منبعث از رویکردفکری سیاسی خودش است دست به اقداماتی میزند که ممکن است با رویکرد رئیس جمهور و افکار عمومی همخوانی لازم را نداشته باشد در این صورت اختلافات بروز میکند و مشکلات یکی پس از دیگری هویدا و علنی میشود.
یادداشتی که می خوانید ازسری یادداشت های مخاطبین است که انتشار ان به معنای تایید تمام یا بخشی از ان نیست شما می توانید با ارسال یادداشت آن را تایید یا نقد کنید
پایگاه خبری عصرجهان؛ رجبعلی کرد کنشگر سیاسی -رئیس جمهور پزشکیان لیست نهایی کابینه را باعنوان دولت وفاق ملی تقدیم مجلس و کابینه وی از مجلس رای اعتمادگرفت.این کابینه از طرف اصلاح طلبان مورد انتقاد قرارگرفت و برخی از چهره های شاخص اصلاح طلب هم باتوجه به شرایط موجود و موانع و محدودیتهایی که رئیس جمهور داشت با اما و اگرهایی از آن حمایت کردند.افکار عمومی هم استقبالی از این کابینه نکرده لذا اصطلاح وفاق ملی برای این دولت جای سوال دارد.اجماع و اتحاد و انسجام ملی امری پسندیده و تفرق وتنفرو کشمکش از امور مزموم وباعث هدررفت توان و منابع کشور است. شکی نیست که اگر مردم باهم وحدت داشته و اعتماد متقابل بین ملت-دولت حاکم باشد کشور از آسیبها مصون و دولت مقتدرتر و کارآمدتر خواهد بود.اما وقتی سخن از دولت وفاق ملی میشود و رئیس جمهور ناچارا" ازدیدگاه خود عدول میکند و کابینه ای تشکیل میدهد که با دیدگاه اکثریت ملت و شعارهای رئیس جمهور همخوانی ندارد ماجرا متفاوت می شود و وفاق به این شیوه نه تنها موجب اتحاد بیشتر نمیشود بلکه به ناامیدی و سرخوردگی رای دهندگان دامن میزند. چرا؟ بدین دلیل که اکثر مردم ازعملکرد طیف اصول گرا ناراضی و دیدگاه این اکثریت درمقابل رویکرد طیف حاکم بود. اگربا هزار زحمت مردم در مرحله اول ۴۰ درصد و در مرحله دوم کمی کمتر از ۵۰ درصد رای دادند فقط برای تغییر بود.این کابینه توان ایجاد تغییر و محقق کردن انتظارات مردم را ندارد. هر کدام از وزرا دارای اختیاراتی است که باید برای پیشبرد امور و رسیدن به اهداف سازمانی خود از آن اختیارات استفاده کنند. باتوجه به رویکرد سیاسی خود تصمیم میگیرد و اقدام میکند. حال اگراین وزیر راستگرا باشد و بخواهد براساس رویکرد اصلاح طلبانه رئیس جمهور عمل کند آزادی عمل نخواهد داشت و به تبع آن خلاقیت در او از بین میرود و بجای یک مدیر استراتژی تبدیل به یک بله قربان گو میشود وبخش عمده ای از وقت و انرژی رئیس جمهور صرف تصمیم گیری و رفو کردن تصمیمات وزرا میشود و از وظایف اصلی خود باز میماند. حال اگر وزیری که از پشتوانه رای مجلسی که همفکر و حامی اوست بخواهد براساس دیدگاه خود عمل کند در قالب بخشنامه و آیین نامه هایی که منبعث از رویکردفکری سیاسی خودش است دست به اقداماتی میزند که ممکن است با رویکرد رئیس جمهور و افکار عمومی همخوانی لازم را نداشته باشد در این صورت اختلافات بروز میکند و مشکلات یکی پس از دیگری هویدا و علنی میشود.و این فرض دوم متحمل تر است. باتوجه به روحیه انعطاف پذیری وهمکاری و همدلی ومناعت طبع رئیس جمهورتاحدی با چانه زنی و ریش گرو گذاشتن و گله گذاری و با لحن آرام و حاکی از همدلی و همکاری میتوان ازبروز اختلافات و علنی شدن آن جلوگیری کند. اما اگر این اختلافات ماهوی و بنیادین و در حوزه های متخلف و با وزاری متعدد باشد دیگر با ریش سفیدی و گفتگو و شیوه های کدخدامنشانه قابل حل نخواهد بود .طرح اتحاد و اتفاقی که با روحیه و رویکرد رای دهندگان همخوانی ندارد منجر به شکست میشود. بهترین شیوه وفاق در کابینه این بود که رئیس جمهور شیوه انعطاف و تساهل و تسامح را درخصوص وزاری تخصصی بکار می برد نه وزرای سیاسی که نماد رئیس جمهور و دولت حاکم است. بعنوان مثال اگر وزیر کشور یک اصلاح طلب بود و برای ایجاد وفاق وزیر بهداشت ودرمان یک فرد میانه رو و حتی اصول گرا بود امکان فرصتی بودن کابینه بیشتر بود اما با این وضعیت و چینش کابینه بدین صورت احتمال چالشی شدن کابینه وجود دارد.اگر حداقل ۵۰درصداز وزرا اصلاح طلب بودند ووزرای کلیدی همفکر رئیس جمهور و کابینه رای می آورد آنگاه میتوانستیم بگوییم مجلس صدای ملت را شنید و به آن تمکین کرد و جای بسی امیدواری بود که با درک واقعیات از طرف دولت و مجلس وفاقی خوشایند صورت گرفت.اگر چنین میشد باقاطعیت میتوانستیم نام آنرا دولت وفاق ویک فرصت برای کشور قلمداد کنیم اما چون این ترکیب کابینه با رای مردم تناسب چندانی ندارد به نظر می رسد که تغییر و تحول در خور توجه ایجاد نخواهد کرد.دراین صورت رئیس جمهور با یک پارادوکس مواجه است. اگر برای امیدواری مردم و برآوردن حداقل انتظارات آنها دست به تغییر بزند با مانعی بنام مجلسی مواجه است که با رای به کل کابینه او را نمک گیر کرده و رئیس جمهور را متهم به عهدشکنی و دبه درآوردن میکنند. چنانچه در پشت درهای بسته و در خفا چانه زنی کند و یک سری واقعیتها را بگوید و با دل خونین لبی خندان بیاورد هیچ کمکی به کارآمدی دولت نمیکند و او میماند و انتطارات انباشته شده مردم و اگر کاسه صبرش لبریز و حقایقی را بگوید و استدلال کند که دلش بامردم اما دستش بسته است بازهم دردی دوا نمیشود و توپخانه مجلس و کیهانیان به سمت او شلیک خواهد شد.نتیجه بحث این است که تا حاکمیت حرف مردم را نشنوند و تصمیمات و اقداماتش با نظر اکثریت تطابق نیابد هرگونه تاکتیک و سیاست و سیاستگذاری اثربخش نخواهد بود و این دولتی که رئیس جمهور از آن بعنوان وفاق ملی یاد میکند وفاقی دولتی است، نه ملی.