اظهارنظرهای مقامهای عالیرتبه آمریکایی نشان میدهد که روسیه به مهمترین هدفش برای حمله به اوکراین دست یافته است: عضویت اوکراین در ناتو از هر زمان دیگری دستنیافتنیتر شده و عملا مسکو موفق شده جلوی گسترش این پیمان نظامی به سوی مرزهایش را بگیرد.
*مذاکره بر سر اوکراین؛ آیا قدرتهای اروپایی در آستانه شکستی بزرگ هستند*
گزارش بی بی سی
مارکو روبیو، وزیر خارجه آمریکا برای شرکت در مذاکرات با روسیه به ریاض رفت
اوکراین سالهاست که به میدان زورآزمایی روسیه در برابر اروپا بدل شده است. و حالا با دونالد ترامپ در کاخ سفید، شرایط به سرعت به ضرر اروپا تغییر کرده، تا جایی که قدرتهای اروپایی خود را در آستانه یک شکست جدی میبینند.
مذاکرات آمریکا و روسیه برای پایان دادن به جنگ اوکراین از روز سهشنبه در عربستان سعودی آغاز خواهد شد. اما نه تنها از نمایندگان اوکراین در این مذاکرات خبری نیست، بلکه به گفته سرگی لاوروف، وزیر خارجه روسیه، اروپاییها هم هیچ جایی در این مذاکرات ندارند.
چند روز قبلتر، پیت هگست وزیر دفاع جدید آمریکا نیز گفت که عضویت اوکراین در ناتو «واقعبینانه» نیست و این کشور باید از امید پس گرفتن همه سرزمینهایش از روسیه دست بکشد. روسیه در حال حاضر حدود ۲۰ درصد از خاک اوکراین را در اشغال خود دارد و انتظار نمیرود که پوتین این سرزمینها را به اوکراین پس بدهد. ترامپ میگوید که روسها برای تصاحب این سرزمینها «سربازان بسیاری را از دست داده» و احتمال بازگرداندن آنها به اوکراین «بسیار بعید» است.
موضع ترامپ و دیگر مقامهای آمریکایی این است که آنها نگاهی «واقعگرایانه» به مساله جنگ اوکراین دارند و رهبران اروپایی نیز باید با این واقعیت کنار بیایند؛ واقعیتی که در نتیجه قدرت نظامی روسیه شکل گرفته است و به رغم اینکه در این واقعیت، قوانین بنیادین بینالمللی زیرپا گذاشته شدهاند، غیرقابل تغییر است.
در مقابل رهبران اروپایی نیز روز دوشنبه در پاریس جمع میشوند تا درباره این مسائل همفکری کنند. آنها به شکلی رفتار میکنند که گویی شرایطی اضطراری شکل گرفته و این کشورها ناچار شدهاند به سرعت چارهای بیاندیشند. این در حالی است که مواضع ترامپ در قبال اوکراین از ماهها پیش از انتخابات آمریکا با شفافیت بیان شده بودند و او گفته بود که علاقهای به خواباندن مچ روسیه در این جنگ ندارد.
علاوه بر این، اظهارنظرهای مقامهای عالیرتبه آمریکایی نشان میدهد که روسیه به مهمترین هدفش برای حمله به اوکراین دست یافته است: عضویت اوکراین در ناتو از هر زمان دیگری دستنیافتنیتر شده و عملا مسکو موفق شده جلوی گسترش این پیمان نظامی به سوی مرزهایش را بگیرد.
اما برای کشورهایی مانند بریتانیا و فرانسه که خود به عنوان قدرتهای اتمی، عضو دائمی شورای امنیت هستند، پذیرش چنین شکستی آسان نیست. اگر جنگ اوکراین موجب شود که این کشور بخشی از سرزمینهایش را از دست بدهد، یکی از مهمترین مبانی نظم سیاسی جهان که بعد از جنگ جهانی دوم شکل گرفت، زیر سوال خواهد رفت.
ضمن اینکه پیروزی روسیه در جنگ اوکراین، در ارتقای موقعیت این کشور به عنوان قدرتی مسلط و برتر در شرق اروپا، نقشی بسیار موثر بازی خواهد کرد.
مقامهای عالیرتبه قدرتهای اروپایی در سه سال اخیر بارها نشستهایی درباره جنگ اوکراین برگزار کردند که عمدتا به افزایش تحریم روسیه و کمک بیشتر به اوکراین منجر شده است
اروپاییها برای جلوگیری از این اتفاق، تا همین امروز هزینه قابل ملاحظهای پرداختهاند. در سه سال گذشته این کشورها در مجموع حدود ۳۰۰ میلیارد دلار به اوکراین کمک کردهاند. هزینه ۱۸ میلیاردی برای حمایت از پناهجویان اوکراینی در اتحادیه اروپا و هزینههای پنهان این جنگ مانند افزایش سرسامآور قیمت انرژی و تورمی کمسابقه در تک تک کشورهای اروپایی از دیگر پیامدهای حمله روسیه به اوکراین بودهاند.
در چنین وضعیتی، اگر ترامپ و پوتین به توافقی دست پیدا کنند که در آن خواستههای اوکراینیها و قدرتهای اروپایی نادیده گرفته شوند، سرنوشت این جنگ با پرسشهای بسیاری روبهرو خواهد شد. نخستین سوال این است که آیا اروپا مجبور خواهد شد که به این توافق تن بدهد یا برعکس، با افزایش حمایتش از اوکراین تلاش خواهد تا جای خالی آمریکا را پر کند؟
آمریکا به رهبری جو بایدن، همپای اروپا در کنار اوکراین ایستاد. کنگره آمریکا یک بسته حمایتی ۱۷۵ میلیارد دلاری را برای اوکراین تصویب کرد که ۱۰۵ میلیارد دلار آن باید در قالب کمکهای حمایتی به شکل مستقیم در اختیار دولت اوکراین قرار بگیرند. کمک ۶۶ میلیارد دلاری آمریکا در قالب تسلیحات نظامی شامل این بسته نبود.
حالا آمریکا میگوید که دیگر از این کمکهای سخاوتمندانه به اوکراین خبری نخواهد بود. وزیر دفاع آمریکا در سفری که هفته گذشته به اروپا انجام داد، در جمع وزرای دفاع کشورهای اروپایی گفت که آنها خود باید سهم قابل توجهی از کمکهای مورد نیاز اوکراین را پرداخت کنند.
اگرچه کشورهایی مانند بریتانیا، فرانسه و آلمان خود با بحرانهای اقتصادی جدی روبهرو هستند، اما هر سه این کشورها به صراحت گفتهاند که حاضر نیستند به آسانی در برابر فشار ترامپ کوتاه بیایند و مغلوب این جنگ باشند. بریتانیا میگوید که حتی حاضر است سربازانش را برای تضمین صلح به اوکراین اعزام کند.
در عین حال رویارویی این کشورها با آمریکا نیز برایشان به هیچ وجه آسان نیست. امنیت این کشورها در ناتو به شکل معناداری به قدرت نظامی آمریکا وابسته است و اقتصادهایشان نیز از یک تنش احتمالی و شکاف بیشتر در دو سوی اقیانوس اطلس آسیب جدی خواهد دید.
جنگ اوکراین، ویرانیهای بسیاری در این کشور به بار آورده است
از اوکراین نیز گزارشهای بسیای در یک سال گذشته منتشر شده که نشان میدهد خستگی از این جنگ دنبالهدار روز به روز بیشتر در افکار عمومی این کشور نمایان شده است. آنها که زمانی به عنوان خط مقدم مقاومت در برابر «قلدری» روسیه در پایتختهای غربی مانند واشنگتن و لندن ستایش میشدند، مدتهاست که با اضطراب ناشی از احتمال قطع کمکهای آمریکا دست و پنجه نرم میکنند.
اوکراینیها یک بار دیگر در جریان تصاحب شبه جزیره کریمه توسط مسکو، مزه مصالحه غرب با روسیه را چشیدهاند و میدانند که برخلاف لفاظیهای همیشگی، زمانی که زور غربیها به مسکو نرسد، کییف بختی برای تضمین منافع و تمامیت ارضیاش ندارد.
فعلا موضع قدرتهای اروپایی و دولت اوکراین این است که آنها مطلقا زیر بار بده بستان ترامپ و پوتین بر سر اوکراین نخواهند رفت. طبیعتا آنها از همه ابزارهایشان برای مقاومت بیشتر در برابر «زیادهخواهی» کرملین بهره خواهند برد. اما این احتمال به شکلی جدی مطرح است که این ابزارها کافی نباشند و در نهایت آنها ناچار شوند امتیازهایی بسیار با ارزش به کرملین بدهند، بدون اینکه به بسیاری از خواستههایشان دست پیدا کنند.
در نهایت اگر قدرتهایی مانند بریتانیا یا فرانسه به هر دلیلی ناچار شوند از مواضع اصولیشان در حمایت از اوکراین دست بکشند، مزه سیاستی را خواهند چشید که خود زمانی در دورانی نه چندان دور استادش بودند؛ آنها چه در قرن ۱۹ و چه در جریان دو جنگ جهانی، بارها با اتکا به قدرت مقهورکنندهشان، در غیاب نمایندگان کشورهای دیگر برای همان کشورها تصمیماتی سرنوشتساز گرفتند.
در این سناریو اوکراین به نمونهای مهم از عریانترین شکل سیاست مبتنی بر قدرت (رئال پولتیک) در قرن ۲۱ تبدیل خواهد شد؛ سازوکاری که در تضاد آشکار با عرف و قواعدی است که اروپا اصرار داشت بعد از جنگ جهانی دوم در جهان حاکم شده و باید اجرا شوند.
اما حالا کشوری مانند روسیه با قدرتی که دارد این عرف و ارزشها را زیر پا گذاشته است. آمریکا نیز اگرچه بیش از ۷۰ سال است که خود مدعی اصلی پایبندی به این قوانین و اصول بوده، اما در دوران ترامپ از این نقش عقبنشینی کرده است. چه بسا برای دونالد ترامپ که از تصاحب غزه، گرینلند و کانال پاناما حرف میزند، این قواعد دست و پاگیر و مزاحم هستند.
در چنین جهانی که وزیر دفاع آمریکا آن را مبتنی بر نظریه سیاسی «رئالیسم» در روابط بینالملل توصیف کرده، آنچه امنیت کشورها را تضمین خواهد کرد، نه قوانین بینالمللی مانند منشور سازمان ملل متحد یا نهادهای بینالمللی مشروع مانند دیوان بینالمللی دادگستری، بلکه اشکال مختلف قدرت و در راس آنها، قدرت نظامی است.
اروپاییها با این نگاه بیگانه نیستند. دو جنگ جهانی در قرن بیستم، از نگاه منتقدان نتیجه مستقیم همین باور توصیف شده است. به همین دلیل نیز آنها همه تلاششان را خواهند کرد تا جلوی چنین شکست و تضعیف بیشتر نظم بینالمللی موجود را بگیرند؛ نظمی که به مدت نزدیک به ۸۰ سال مانع از وقوع یک جنگ جهانی دیگر شده و البته در تار و پودش، منافع حیاتی آنها نیز تضمین شده است.