دیری نپایید که بی هوا پرستوی ذهنم سویِ طنزهای استاد محمد شریفی که هم معلم هستند و هم از اهالی قلم، کوچید ...
پایگاه خبری عصرجهان_شرحی دوباره بر طنازی هایِ طناز کوه منگشت نوشتاری به قلم سمیرا ضرابی(زنگنه)_اردیبهشت دارد به نیمه نزدیک می شود، و هوا سرشار از عطر خوش نام نامی ِ معلم گشته است.دلم می خواست برای پاسداشت مقام ِ تمام آموزگاران میهنم ،با یک سیر دلِ خوش، یک سبد حرف تازه بیاورم،اما در انتخاب موضوع مانده ام ؛" چه گویم؟" و "چه بنویسم؟" که بتوان دلی را شاد کرد... خوردم به دیوار بُن بست ،از شدت بلاتکلیفی، یأس و نومیدی! دیری نپایید که بی هوا پرستوی ذهنم سویِ طنزهای استاد محمد شریفی که هم معلم هستند و هم از اهالی قلم، کوچید ... و قشنگ بر تارک مرقومه ی طناز کوه منگشت یا نیم نگاهی به طنز پردازی های محمد شریفی که اینجانب (سمیرا ضرابی ) در ۲۱تیرماه ۱۴۰۱به رشته ی تحریر در آورده بودم،آرام گرفت. یادداشت مذکور در فضاهای رسانه ای و مجازی با توجه به شهرت جناب استاد شریفی، خوش درخشید و نزدیک به صدها پیام و بازخورد از طرف خوانندگان دریافت نمودم. چنانچه عزیزان مایل به خوانش مقاله ی مذکور هستند، عبارت طناز کوه منگشت را گوگل نمایند متن کامل را دریافت خواهند نمود.
*آری!پس از همرسانی گسترده ی یادداشت مذکور، به لطف و اهتمام دوستان، بذل عنایتی بی بدیل را شاهد بودیم،به عبارتی دیگر استقبالِ همتباران از نوشتار مذکور،چنان بود که هم به شوق اندر آوردند و هم به مهر نواختند!* علاوه بر پیام های محبت آمیزی که دوستان، برای اینجانب فرستادند، برای استاد محمد شریفی نیز حجم بالای لطف دوستان همرسانی شد. خیلی دلم می خواست متن پیام های ارسالی ایشان را ببینم،دل به دریا زدم و تمنا نمودم بخشی از پیام ها را اگر صلاح می دانند برایم ارسال نمایند، ایشان مشروط به اینکه پبام ها محفوظ بمانند و جایی ارسال و منتشر نشوند، اجابت کردند،کم کم به این جمع بندی رسیدم، بهترین حرف تازه ی من در هفته ی معلم تدوین بازخورد های اهالی فرهنگ دوست و فرهنگ ساز به تلاشگران اندیشه و خرد باشد، شاید این تحفه ی ناچیز برگ سبزی باشد به پیشگاهِ همه ی معلمان خوبِ میهنم و از جمله طناز کوه منگشت (استاد محمد شریفی) آنهم در هنگامه ی پاسداشت و نکوداشتِ مقام معلم!
حال که سخن به اینجا رسید ،گزیده ای از نظرات دوستان را با همان ادبیات نوشتاری شان ،به حضورتان عَرضه می دارم. (و البته از تکرارِ نظراتِ مشابه! خودداری می نمایم! چون پرداختن به آن همه لطف، از حوصله ی ما و شما خارج است.)
✔️دکتر م : درود بر بانوی خوش خوان و خوش سرا و خوش گو و خوش خو و جانکی خوی.دست مریزاد.
➖ جناب اخگر: روزمان را بعد از نام خدا،با نوشتار بسیار زیبا و پر مغز شما آغاز کردم! درود بر شما ،مانا باد قلمتان.
➖استاد مرادی : صبحت بخیر مشعل همیشه روشن فرهنگ و ادب.سبک نوشتار سرکار،رمانتیک بود.خوشم آمد.انگار داشتم رمان شوهر آهو خانم را مجدداً می خواندم.
➖ بانوی همکار: وااای باورتون نمیشه حس می کردم توی اون دوران دارم سیر می کنم با اینکه هیچ وقت دعای بارون و ...ندیدم و نشنیدم اما حس می کردم با اون بچه ها و شیرخان اونجا بودم و توی اون کوچه ها دارم دعای بارون می خونم.قلمتون مانا و پایدار،بازمبنویسید و ما لذت ببریم.
➖ جناب زنگنه : ای سرآمد دختران ایل ِ من
سرو منگشت عزیز،ترنه پل چویلِ من
استاد بی بدیل و الگوی بی نظیر درودتان باد به مهر
➖جناب مونسی: درود درود درود
درود بر طنز پرداز توانا جناب آقای محمد شریفی که "رندانه'بساط "رندان پارسا" را در می نوردد و همچنین درود بر شما خانم ضرابی که بسیار "شیوا" و "رسا" و "به جا" و "به هنگام"، طناز منگشت را با اشاره به "طنز و تعریض هایش"،"کنایه ها و صراحه هایش" و "تلنگرهای رندانه اش" به مرقع پوشان وادی تزویر و ریا و دلق زرق رندانه شان،بار دیگر با چاشنی فرهنگ قومی در فضای ذهن و زبان بومی به پرواز در آوردی.بهروز و پیروز باشند و باشید.
➖ جناب مرادی : درود بسیار زیبا. درود بر شما و همه ی انسان های نیک اندیش، منطقه ی جانکی و بهمئی از دیرباز زنان و مردان بزرگ و با شکوهی داشت.آنچه این مسئله را پررنگ تر و نقش آن بزرگان را ویژه می نمود همدلی و اتحاد و نیز حمایت دیگر مردم آن دیار سرسبز بود.آن چیزی که در شرایط فعلی جای خودش را متاسفانه به تنگ نظری داده است.زنده باد شما و زنده باد تمام انسانهای با شرفی که قدر نخبگان را بیشتر می دانند و آنها را حمایت می کنند.
➖ همتبار: درودها قلمتان نویسا و همواره سبز و سربلند و تندرست باشید.دستمریزاد بسیار عالی.راستش سه بار مطلب را خواندم.علتش هم دلپذیر بودن و آموزنده بودن و مفید بودنش بود.
➖ بانو آقایی:بسیار عالی بود عزیزم،سری بعد در مورد اومندون هم بنویس لطفاً.
➖ بانو امیری: سلام سمیرا جان!به عنوان کسی که در مردم شناسی و مفاهیم فولکلوریک کار کرده و تجربه ای هر چند اندک داشته،می تونم بگم میتونی در این زمینه حرفی برای گفتن داشته باشی دوست با معرفت و آگاهم.چون قسمتی از کار ما تحلیل نوشته هایی است که مستقیم و غیرمستقیم،جدی و یا به زبان طنز،داستان و به فرهنگ معنوی قومیت ها می پردازه.آرزوی موفقیت.
➖ سارا بانو : چرا این استعداد و این قلم را پررنگ تر نمی کنی؟دفتر روزنامه،کتاب،ماهنامه یا حتی گاهنامه! ادبیات تون،نگارش تون،تحریرتون بی نظیره.خدا رحمت کنه پدر نکونام تون رو که مثل خودش ناب و کم نظیر هستی.در پناه نور و عشق باشی.
➖همکار : احسنتم بانوی فعال و دوست داشتنی.عالی بود و زیبا و دلنشین
➖ جناب آزاد :از تحسین همگان این مطلب دستگیرم شد که نوشتار این بانوی بزرگوار،به دل همه من جمله من نشسته،هم عرض ادب می کنم و هم درود می فرستم به قلم توانایشان.قطع به یقین استاد شریفی سرمایه ی ارزشمندی است که می طلبد بیشتر قدرش را بدانیم.
➖ جانکی تبار: بانوان قرن جدید،غیرت و شهامت را با «برنو» نمایش می دادند یا اینکه پشتیبان مردان ایل بودند.اکنون بانوان غیور با قلم و فعالیت مؤثر،برای تبار و منطقه شان می توانند دلاوری کنند و ما همواره قدردان بانوان فرهیخته و اندیشمندی چون سرکار خانم ضرابی (زنگنه)هستیم.ایشان در سالهای اخیر فعالیت های فرهنگی و اجتماعی در زمینه های مختلف داشته و دارند و برای جانکی ستون بوده اند.آرزوی سلامتی و موفقیت
➖ بی بی سحر :بی شک انسان های بزرگ شعاع دیدشان بزرگ و والا می باشد و جهان را عمیق و ژرف نگاه خواهند داشت.پس می توانند در هر زمینه ای قلم به درستی بزنند.به دید بلندتان درود می فرستم و به بودن شما بعنوان یک همکار فرهنگی افتخار می کنم.هزاران درود که چون شما فرهیختگانی بی شک افتخار آفرین برای دیار خویش اند.
➖بانو سروستانی : واقعاً جالب بود نگارشش زیباست.پیوندشون زیباست.کار هر کسی نیست.آفرین به شما و آقای محمد شریفی.
➖ بانو واعظی : احسنت بانو جان.قلمت نویسا،دمت گرم.نقدت عالی ست و بدور از گزافه گویی به تمام نقادان تنه می زند.دست مریزاد.
➖ ایلما :جانکی تباران به خودشان ببالند.بسیار رسا، زیبا و با مفهوم بود.لذت بردم دست خوش.
➖استاد زندی : خانم ضرابی،
میرزا ممد هم فکر نیکرد که ای اندازه به حکایاتش توجه ایبو!
➖استاد محمد :خداییش قلم شما از قلم من سر است اینو از صمیم قلب میگم.
➖بهاران: خانم خوندمش،نخوابیدم و خوندمش.ایول خانم هر وقت از این متن ها نوشتید بذارید استوری لطفاً.
➖ جناب آرش : درود و بسیار عالی و ژرف.از جان بر آمد و بر دل نشست.قلمش مانا باد. مردم بالا رود، آب را می فهمند.
➖ استاد ملک محمد :با سلام خدمت استاد و برادر گرامی جناب آقای محمد شریفی،عید غدیر را به شما و خانواده ی محترم تبریک عرض می نمایم.انصافا" قلم شیوا همراه با تحلیل و برداشتی لطیف و زیبا از نوشته ها و طنزهای تاریخی جنابعالی توسط سرکار خانم ضرابی،مرا به تحسین و شگفت واداشتغصه ی شرایط فعلی جامعه و عملکرد زمامداران،مرا تا آستانه ی دق کردن برده است.اینک که این متن را می خوانم غم و غصه ام فزونی یافته که چه نیروهای توانمند و چه قلم های روان و سلیس پر چذبه و شگفت انگیزی در بطن و جامعه هستند که کمتر فرصت بروز و ظهور پیدا کرده اند و بر روند عقب گرد فعلی،به سمت قهقرا زیر خروارها خاک مدفون باقی می مانند.
➖جناب سرهنگ: هزاران درود بر بی بی عزیز و فرهیخته.قلمت مانا.دستمریزاد.هزاران درود بر جناب شریفی،مدتی در گروه دانش حضور سبز داشت و از نوشته ها و داستان هایش استفاده می کردم هر جا هست شاد و تندرست باشد.
➖استاد بی بدیل : آفرین میگم به قلم زیبای تان که همچون قلبتان سرشار از پاکی و تازگی است.مانا و پایا باشی دخترک شیطون باغملکی.
➖یک دوست: یاد تو همان یاد عزیزانی است که به قول نیمای عزیز روشنم می دارد.امیدوارم همیشه تندرست باشی و چون ابرهای رحمت به روی شهرمان سایه ی مهرت مستدام باشد.
➖استاد قربانی: کلک زرین شما،بیشتر مواقع از نوشته های من گوی سبقت را ربوده است.عنصر شجاعت و جسارت در نوشته های شما موج می زند.نوشته هایتان را با تحسین،چندین بار مرور می کنم.
➖استاد دانشور: درود،عالی و بسیط،آمیخته ای از فولکلور و روح سرشار منگشت و زنان و مردان نستوه و همواره ایستاده در ستیغ بلندش،که هر روز با تیغ آفتاب به پهندشت نجابت و صفا سلام می دهند.تب آلودی که برف پیری بر سر و تن راز آلودش در تب می سوزد و آتشگاه های خاموش و میان تهی از میدان داران مردافکنش،دل را دچار دلهره، و ناخودآگاه خیال از همه پلشتی قوم ،غضب و دچار وهم و هراس می شود.دل نوشته ات برای طناز منگشت،دل را هزار توی تاریخ فرزندان دلیر منگشت می برد و جای جای خاک زرخیز و دلاور پرورش را به رخ می کشد و حسرت روزگار رفته با مردان و زنان جگرآورش را به کاسبان گدا مسلک دنیا پرست دین فروش یادآوری می کند.درود بر تو و قلم زیبایت که ملهم از زیبایی و سیرت درون است و درود بر طناز منگشت و همه ی آنانی که دل در گرو این خطه دارند قلم اندیشه ات همواره نویسا باد.
➖ دکتر محمد س : درودها جنابتان را می ستایم که شخصیتی را وصف نمودی که خار چشم ضد فرهنگ هاست،آنانی که برای فراموشی گذشته مان،سر از پا نمی شناسند...شریفی ها را شاید بتوان به ظاهر،خاموش یا پنهان نمود،فقط از چشم کور حسودان و بزدلان. اما غافل از آنکه محمد شریفی فقط یک نماینده است و بانوی بزرگ ادب دیارمان زنده می باشد و هزاران نیک اندیش چون خویش را تربیت نموده است.آری فریاد را شاید بتوان خفه کرد اما قلم را هرگز! و صدای قلم آرام،ولی رساتر است.درود بر قلمتان ،درود بر اندیشه تان و درود بر غیرت تان.
➖استاد افشار:هزاران درود بر بانوی نامدار ایل بختیاری، یادگارِنازنینِ نازنین زنان و شیرمردان همه چی خووو...
➖استاد سروش: سلام استاد جان.عالی بود. راستی بی بی افروز کیه؟ ➖ دکترمنصور :درود بانو ضرابی ارجمند
جستاری که بر نوشته های طنز پرداز دیار زاگرس، محمد شریفی،ملقب به «میرزا محمد خان بلواسی»زدید،هم در دلمان شادی و شور ایجاد کرد و هم غم و اندوه. شادی از این جهت که اسب خیال مان را کشاندی به سردسیر جانکی،با توصیفی که ایشان از دیار منگشت نمودند.ذهن مان با تصویر سازی زنده از آن دیار و مردم نجیب زاده اش، یاد سال های نه چندان دور را دوباره مرور کرد.هر چند گرفتار خانه نشینی اجباری شده ایم.اما این جستاری که بر طنزهای «میرزا ملا محمد خان بلواسی»نوشتید برای امثال من، نوعی تداعی آزاد زنده بود، تا جان دهم به انباشت های ذهنی ام از آن دیار و مردمانش.
غمگین و ناراحت از این جهت که هر حکایت و اندر احوالات نوشته شده از محمد شریفی،سوزی از تنگناها و مصیبت هایی است که بر مردمان رفته یا می رود.هر چند در قالب طنز بر لبان خنده می آورد،اما وقتی به عمق نوشته ها توجه شود،غمی به سنگینی منگشت، بر روح و روان چنگ می اندازد.دلیل هم این است که میرزا ملامحمد خان بلواسی با زبان طنز ،چنان بر ملاج خواننده می کوبد که تا ساعت ها،غور در افکار سرگشته ی خویش می شود. به قول خود محمد شریفی یا همان میرزا محمد خان بلواسی،«هر کس برای آگاه سازی جامعه ی خویش مسؤل بوده و باید کاری کند.» که ایشان هم با نوشتن به این سبک و سیاق برای بیدار کردن مردم قلم می زند.مانا و پاینده باشید. *شادباش عرض می نمایم محضر استاد محمد شریفی و همه ی معلمان گرانقدر،اندیشه تان بسیط! سربلند باشید و پاینده*